تجربه شیرین فاصلهگرفتن از شبکههای اجتماعی
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۹
آیتیمن- پارک جی هیون، مقالهنویس سایت کُریاتایمز در مطلبی با عنوان «فاصله از رسانههای اجتماعی» ، تجربه مثبت خود از دورشدن از شبکههای اجتماعی را توضیح داده است.
او چنین مینویسد: «همه ما به خوبی میدانیم، صرف زمان بیش از حد در فضای مجازی باعث ایجاد اثرات نامطلوب بر روی کاربران میشود.
من یکی از کاربران آسیبپذیری بودم که به راحتی تحت تأثیر پستهایی که به اشتراک میگذاشتم و پستهایی که توسط دیگران به اشتراک گذاشته میشد، قرار میگرفتم.
من که نمیدانستم چقدر با تلفن هوشمندم وقت گذراندهام، بیوقفه در گوشی همراهم میچرخیدم تا هرگونه بهروزرسانی را بررسی کنم و نظرات مردم را در مورد پستهایم با وسواس زیر نظر داشتم.
یک روز فهمیدم که باید کاری انجام دهم؛ من باید از دنیای آنلاین فاصله بگیرم.
چیزی نزدیک یک ماه طول کشید تا تصمیم بگیرم برنامهای که مدتها ذهنم را مجذوب خود کرده بود، حذف کنم.
حالا میخواهم توضیح دهم که چرا رسانههای اجتماعی را که هنوز هم بسیار محبوب هستند، تَرک کردم:
رسانههای اجتماعی به طرز چشمگیری، ما را دور هم جمع کرده است. صادقانه بگویم، من از این فضا استفاده کردم، زیرا به من امکان میداد به اخبار مربوط به آشنایانم توجه کنم. این فضا همچنین به من کمک میکرد که به هر خبری در جامعه خود توجه بیشتری داشته باشم.
من عموماً از صفحه شخصیام برای انعکاس امور روزمره و کارهایی که انجام میدادم، استفاده میکردم. شاید من میخواستم از دیگران درباره کارهایی که با موفقیت انجام میدادم، حس تمجید دریافت کنم.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم هدف اصلی من از استفاده از شبکههای اجتماعی، جلب حمایت دیگران با ایجاد یک داستان جذاب و خاص بود.
من اینگونه توجه دنبالکنندگان را به خود جلب کردم و به مرور صفحه شخصی من پُر شد از تصاویر لحظات خوش زندگیام.
متأسفانه، در مرور زمان این فعالیتها باعث شد من احساس پوچی کنم. من به طور ناخودآگاه خود را با همسالانم مقایسه میکردم آنهم با نگاه به تصاویری که در آنها نکات مثبت زندگی افراد برجسته و موارد منفی پنهان میشوند.
تصاویر لحظات شاد زندگی مردم حسادت من را برانگیخت، افسردگی ام را عمیقتر کرد و باعث نارضایتی من از زندگی شد. گاهی اوقات وقتی کسی چیزی را که من آرزویش را داشتم به دست میآورد، احساس حقارت میکردم. همه این چیزها ذهن من را تضعیف کرد.
وسواس لایک و کامنت زیر پستهایم مشکل دیگری بود. وقتی لایکهای زیادی میگرفتم احساس خوشحالی کردم و در مقابل، وقتی لایکهای کم دریافت میکردم، دلسرد میشدم.
خوشحالی من تا حد زیادی به تعداد لایکها و نظرات مثبت دنبالکنندگانم بستگی داشت؛ این عامل اصلی برای تصمیم من درباره تَرک شبکههای اجتماعی بود.
حالا از شبکههای اجتماعی دور شدم، ارتباط نزدیکم با دوستانم را از دست دادم و جایی برای به اشتراک گذاشتن روزمرگیهایم نداشتم.
اما این تجربه به من آموخت که صبر تلخ است، اما میوه اش شیرین. من اکنون وقتشناستر شدهام، از آنچه امروز دارم راضی هستم و نیازهای خودم را اولویت بندی کردهام.
خوشحالم که تصمیم درستی گرفتم، چون ارزش امتحانکردن را داشت.»
او چنین مینویسد: «همه ما به خوبی میدانیم، صرف زمان بیش از حد در فضای مجازی باعث ایجاد اثرات نامطلوب بر روی کاربران میشود.
من یکی از کاربران آسیبپذیری بودم که به راحتی تحت تأثیر پستهایی که به اشتراک میگذاشتم و پستهایی که توسط دیگران به اشتراک گذاشته میشد، قرار میگرفتم.
من که نمیدانستم چقدر با تلفن هوشمندم وقت گذراندهام، بیوقفه در گوشی همراهم میچرخیدم تا هرگونه بهروزرسانی را بررسی کنم و نظرات مردم را در مورد پستهایم با وسواس زیر نظر داشتم.
یک روز فهمیدم که باید کاری انجام دهم؛ من باید از دنیای آنلاین فاصله بگیرم.
چیزی نزدیک یک ماه طول کشید تا تصمیم بگیرم برنامهای که مدتها ذهنم را مجذوب خود کرده بود، حذف کنم.
حالا میخواهم توضیح دهم که چرا رسانههای اجتماعی را که هنوز هم بسیار محبوب هستند، تَرک کردم:
رسانههای اجتماعی به طرز چشمگیری، ما را دور هم جمع کرده است. صادقانه بگویم، من از این فضا استفاده کردم، زیرا به من امکان میداد به اخبار مربوط به آشنایانم توجه کنم. این فضا همچنین به من کمک میکرد که به هر خبری در جامعه خود توجه بیشتری داشته باشم.
من عموماً از صفحه شخصیام برای انعکاس امور روزمره و کارهایی که انجام میدادم، استفاده میکردم. شاید من میخواستم از دیگران درباره کارهایی که با موفقیت انجام میدادم، حس تمجید دریافت کنم.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم هدف اصلی من از استفاده از شبکههای اجتماعی، جلب حمایت دیگران با ایجاد یک داستان جذاب و خاص بود.
من اینگونه توجه دنبالکنندگان را به خود جلب کردم و به مرور صفحه شخصی من پُر شد از تصاویر لحظات خوش زندگیام.
متأسفانه، در مرور زمان این فعالیتها باعث شد من احساس پوچی کنم. من به طور ناخودآگاه خود را با همسالانم مقایسه میکردم آنهم با نگاه به تصاویری که در آنها نکات مثبت زندگی افراد برجسته و موارد منفی پنهان میشوند.
تصاویر لحظات شاد زندگی مردم حسادت من را برانگیخت، افسردگی ام را عمیقتر کرد و باعث نارضایتی من از زندگی شد. گاهی اوقات وقتی کسی چیزی را که من آرزویش را داشتم به دست میآورد، احساس حقارت میکردم. همه این چیزها ذهن من را تضعیف کرد.
وسواس لایک و کامنت زیر پستهایم مشکل دیگری بود. وقتی لایکهای زیادی میگرفتم احساس خوشحالی کردم و در مقابل، وقتی لایکهای کم دریافت میکردم، دلسرد میشدم.
خوشحالی من تا حد زیادی به تعداد لایکها و نظرات مثبت دنبالکنندگانم بستگی داشت؛ این عامل اصلی برای تصمیم من درباره تَرک شبکههای اجتماعی بود.
حالا از شبکههای اجتماعی دور شدم، ارتباط نزدیکم با دوستانم را از دست دادم و جایی برای به اشتراک گذاشتن روزمرگیهایم نداشتم.
اما این تجربه به من آموخت که صبر تلخ است، اما میوه اش شیرین. من اکنون وقتشناستر شدهام، از آنچه امروز دارم راضی هستم و نیازهای خودم را اولویت بندی کردهام.
خوشحالم که تصمیم درستی گرفتم، چون ارزش امتحانکردن را داشت.»
مرجع : صدا و سیما