راهکارهای فناوری برای ویروس کرونا و تشدید نظارت و جاسوسی دولت ها
یوگنی موروزوف / مولف
تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۲۹
آیتیمن- کلیشههای ثبت شده در صفحات کتاب 1984 دیگر راهنمای قابل اعتمادی برای شناخت آینده پیش رو نیست. امروزه نظام سرمایهداری از آنچه که منتقدان تصور میکردند، قویتر و پیچیدهتر شده است. نه تنها مشکلات این سیستم، راههای جدیدی برای سودآوری باز کرده، بلکه بر مشروعیت آن نیز افزوده و تنها راه رهایی را افرادی مانند بیل گیتس و ایلان ماسک معرفی میکند. هر چه بحرانها شدیدتر میشود، استحکامات آن نیز تقویت میشود.
منتقدان سرمایهداری، به خوبی دریافتهاند که شیوع کووید-19 اثبات هشدارهای آنان است. این همهگیری، ورشکستگی اصول خصوصی سازی و مقررات زدایی نئولیبرال را نمایان کرد و نشان داد که وقتی بیمارستانها دنبال کسب سود باشند و ریاضت اقتصادی، خدمات عمومی را کاهش دهد، چه اتفاقی میافتد. اما سرمایهداری تنها با نئولیبرالیسم به حیات ادامه نمیدهد؛ بلکه فقط نقش پلیس بد را بازی میکند و به قول مارگارت تاچر، چنین مینماید که جایگزین دیگری وجود ندارد.
پلیس خوب در این داستان، ایدئولوژی راهکارگرایی است که از سیلیکون ولی نشات گرفته و اکنون شیوه تفکر طبقه حاکم را شکل داده است.
راهکارگرایی یا Solutionism به معنی تلاش برای استفاده از مهندسی و فناوری برای حل مسایلی است که عمدتا خود برساخته دخالتهای فناورانه پیشین است. راهکارگرایی، در سادهترین شکل خود، این عقیده را ترویج میکند که چون جایگزینی وجود ندارد (یا با کمبود زمان یا پول مواجهیم)، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که روی خرابیها، رنگی از فناوری دیجیتال بزنیم. راهکارگراها، فناوری را به کار میگیرند تا از سیاست دور بمانند. آنان حامی اقدامات پسا ایدئولوژیک برای تداوم حرکت چرخهای نظام سرمایهداری جهانیاند.
پس از دههها حاکمیت سیاستهای نئولیبرالیستی، حالا راهکارگرایی به پاسخ بسیاری از مشکلات سیاسی تبدیل شده است. برای مثال، وقتی دولتها میتوانند به سادگی از کلاندادهها استفاده کنند و با ایجاد مشوقهای هدفمند، مسافران را از سفر در زمانهای اوج ترافیک رویگردان کنند، دیگر چرا روی بازسازی سیستم ناکارآمد حمل و نقل عمومی سرمایهگذاری کنند؟ طراح یکی از این برنامهها در شیکاگو، چند سال پیش میگفت: «راهکارهای سمت عرضه، مانند ساخت خطوط ترانزیت، خیلی هزینهبر است و به جای آن، ما به دنبال راههایی هستیم که دادهها بتوانند سمت تقاضا را مدیریت کنیم... با کمک به شهروندان به درک بهترین زمان برای سفر.»
این دو ایدئولوژی رابطه تنگاتنگی دارند. نئولیبرالیسم میخواهد جهان را براساس نقشههایی که مربوط به زمان جنگ سرد است، تغییر شکل دهد؛ یعنی رقابت بیشتر و همبستگی کمتر، تخریب خلاق بیشتر و برنامه ریزی دولتی کمتر، وابستگی بیشتر به بازار و خدمات رفاهی کمتر. سقوط کمونیسم تحقق این برنامه را تسهیل کرد؛ اما ظهور فناوری دیجیتال در واقع موانع جدیدی را برای این برنامه ایجاد کرده است. اما چگونه؟
در حالی که کلان دادهها و هوش مصنوعی به طور طبیعی فعالیتهای غیر بازار را به نفع خود نمیبینند، در عین حال تصور جهان پسانئولیبرال را تسهیل میکنند؛ دنیایی که در آن تولید به صورت خودکار درآمده و فناوری، موجب شکل گیری سیستم بهداشتی و سلامت جهانی و آموزش برای همه میشود. جهانی که در آن نعمات برای همه است، نه اختصاصی.
این دقیقا جایی است که راهکارگرایی وارد میشود. اگر نئولیبرالیسم را یک ایدئولوژی فعال بدانیم، راهکارگرایی واکنشی است که هر جایگزین سیاسی را خلع سلاح، ناتوان و حذف میکند. نئولیبرالیسم، از بودجه عمومی میکاهد و راهکارگرایی از خیالپردازی عمومی را از بین میبرد. راهکارگرایی میخواهد همگان را به این باور معتقد سازد که تنها روش مشروع استفاده از فناوری دیجیتال، برهمزنندگی و تحول در همهچیز، مگر نهاد مرکزی زندگی مدرن است؛ نهادی به نام بازار.
جهان هماکنون شیفته فناوری راهکارگرایان است؛ از اپلیکیشنی لهستانی که از بیماران ویروس کرونا میخواهد که با ثبت سلفیهای متناوب، نشان دهند که در خانه ماندهاند، تا برنامه رتبهبندی سلامت چین که بر مبنای کدهای رنگی گوشیهای هوشمند نشان میدهد چه کسی اجازه ترک خانه را دارد.
دولتها برای زیرساخت و مدلسازی داده، دست به دامان شرکتهایی مانند آمازون و پالانتیر شدهاند، اپل و گوگل در همکاری با هم راهکارهای ردیابی با حفظ حریم خصوصی ارایه کنند. زمانی هم که کشورها وارد مرحله بازتوانی پس از بیماری شوند، صنعت فناوری با روی باز تخصص تکنوکراتی خود را در اختیار قرار خواهد داد. ایتالیا هم اکنون نیز ویتوریو کولائو، مدیر ارشد اجرایی سابق ودافون(Vodafone) را به مسوولیت مدیریت اقدامات پس از بحران گمارده است.
در واقع میتوانیم دو رویکرد متمایز راهکارگرایانه را در واکنش دولت به همهگیری مشاهده کنیم. راهکارگراهای پیشرو معتقدند که ارایه اطلاعات زیاد و به موقع از طریق اپها، باعث میشود که مردم مطابق نفع عمومی عمل کنند. این منطق، مطابق با «نظریه تلنگر» (Nudge theory) است. واکنش فاجعهبار ابتدایی دولت بریتانیا به بحران همهگیری نتیجه این رویکرد بود. اما در مقابل، راهکارگراهای تنبیهی، به استفاده از زیرساختهای نظارتی سرمایهداری دیجیتال برای سرکشی در فعالیتهای روزمره ما و مجازات هر گونه تخلف علاقه دارند.
ما یک ماه است که درباره خطر این فناوریها برای حریم خصوصیمان بحث میکنیم. اما این بزرگترین خطر برای دموکراسیهای ما نیست. خطر اصلی این است که این بحران موجب شود تا ابزارهای راهکارگرایان به عنوان پاسخ اصلی به تمامی مشکلات امروز ما، از نابرابری تا تغییرات آب و هوایی تبدیل شود. به هرحال استفاده از فناوریهای راهکارگرایی و تاثیرگذاری روی رفتار مردم، سادهتر از پرسیدن سوالات سخت سیاسی درباره ریشه شکل گیری این بحرانهاست.
اما واکنش راهکارگرایان به این فاجعه فقط نابودی خیال پردازی عمومی ما را تسریع میکند و تصور دنیایی بدون غولهای فناوری که زیرساختهای اجتماعی و سیاسی ما را تسخیر کردهاند، بسیار دشوارتر خواهد شد.
حالا همه ما راهکارگرا هستیم. وقتی پای زندگیمان در میان باشد، شعارهای انتزاعی رستگاری سیاسی، به اندازه اپلیکیشنی که به ما میگوید چه زمانی برای بیرون رفتن از خانه امنتر است، دلگرممان نمیکند. سوال اساسی اما این است که آیا فردا هم راهکارگرا خواهیم بود؟
راهکارگرایی و نئولیبرالیسم بسیار انعطافپذیرند؛ نه به این دلیل که ایدههای پشت آنها خوب است، بلکه به این دلیل که این ایدهها نهادهایی مانند دولت را عمیقا تغییر شکل دادهاند. هنوز بدترین اتفاق نیفتاده است: همهگیری به تقویت جایگاه راهکارگرایان میانجامد. همان طور که حادثه 11 سپتامبر موجب افزایش نظارت و جاسوسی شد و بهانهای برای اقدامات ضد دموکراتیک به دولت داد، این باراین اتفاق با نام نوآوری و نه امنیت میافتد.
یکی از کارکردهای دولت راهکارگرا این است که توسعه دهندگان نرمافزار، هکرها و کارآفرینان را از تجربه شکلهای جایگزین برای سازمانهای اجتماعی دور کند.
این که گفته میشود آینده به استارتاپها تعلق دارد، یک واقعیت طبیعی نیست، بلکه خروجی یک سیاستگذاری است. در نتیجه تلاشهای فناورانهای که به تقویت «غیر بازار» و اقتصادهای همبستگی محور منجر شود، از مرحله نمونه اولیه فراتر نخواهد رفت. به همین دلیل است که پس از گذشت دو دهه، شاهد به وجود آمدن یک ویکیپدیای دیگر نبودهایم.
سیاست «پسا راهکارگرا» باید با درهم شکستن دوگانه استارتاپهای چابک و دولت ناکارآمد آغاز کند؛ دوگانهای که چشمانداز سیاستی امروز ما را محدود کرده است. سوال ما نباید این باشد که کدام ایدئولوژی – سوسیال دموکراسی یا نئولیبرالیسم- قادر به بهرهبرداری بهتر از نیروی رقابت است، بلکه باید بپرسیم که به کدام نهادها برای بهرهگیری از شکلهای جدید همکاری اجتماعی و نوآوری حاصل از فناوریهای دیجیتال نیازمندیم؟
مباحثات ما درباره واکنش درست فناورانه به کووید-19 از آنجا به نتیجه نمیرسد که چنین سیاست پساراهکارگرایانهای وجود ندارد. مباحثات حول حریم خصوصی و سلامت عمومی و نیاز به ترویج نوآوری از سوی استارتاپها از سوی دیگر، میچرخد. چرا انتخاب دیگری نیست؟ آیا به این دلیل نیست که ما به پلتفرمهای دیجیتال و اپراتورهای مخابراتی اجازه دادهایم که کل جهان دیجیتال ما را به تصاحب درآورند؟ آنها دنیای ما را با یک هدف اداره میکنند: ادامه یافتن تبلیغات هدفمند و پرداختهای خرد. در نتیجه ایدههای کوچک به ساخت فناوریهای دیجیتال ما راه یافته که خروجی آن، خلق توصیههای بینام در سطح کلان درباره رفتار جمعی غیر مصرفکنندگان است. پلتفرمهای دیجیتالی که امروز داریم، سایتهایی برای مصرفگرایی فردی است، نه برای همکاری دوسویه و همبستگی.
در حالی که از این پلتفرمها میتوان برای اهداف غیر بازار استفاده کرد، این پلتفرمها بنیادی سست برای نظم سیاسی و به نفع بازیگرانی غیر از مصرف کنندگان، استارتاپها و کارآفرینان ایجاد کردهاند. اگر حیات دموکراتیک و زنده و پرجنب و جوش را به پلتفرمهای دیجیتال بازنگردانیم؛ در دهههای آینده به دلیل انتخاب نامناسب بین راهکارگرایی پیشرو و تنبیهی، سرزنش خواهیم شد. در نتیجه، دموکراسی ما نیز آسیب خواهد دید. میهمانی راهکارگرایی که کووید-19 برپا کرده، نشاندهنده وابستگی شدید دموکراسیهای موجود به اقدامات ضددموکراتیک قدرتهای خصوصی از طریق پلتفرمهای فناورانه است. نخستین برنامه تجاری ما باید ترسیم مسیر پساراهکارگرایی باشد؛ مسیری که حاکمیت عمومی را بر پلتفرمهای دیجیتال ارجحیت بدهد. در غیر این صورت، شکایت از واکنش اقتدارگرایانه و در عین حال موثر چین به کووید-19، نه تنها رقتانگیر، بلکه ریاکارانه است؛ در آینده مدلهای متنوعی از اقتدارگرایی فناورانه خواهیم داشت و نسخه نئولیبرال آن، چندان جذابتر از انواع دیگر نخواهد بود.
مولف : یوگنی موروزوف
مرجع : The Guardian