ما و ادعاهای بزرگ!
امیر ناظمی / مولف
تاریخ انتشار
جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۰۳
در زمانه فعلی با انبوهی از چالشها روبهرو هستیم؛ چالشهایی که هر کدام تاریخ و پیامدهای خود را دارند. از مهمانیها تا جلسات دولتی تا تاکسی، صحبت از چالشها و انبوهی از مسائلی است که ذهن شهروندان را به خود مشغول کرده است.
کافی است برای یک کار اداری از منزل به سمت ادارهای دولتی حرکت کنیم تا از ترافیک و رانندگی گرفته تا تندخویی عابر پیاده و نگهبان آن ساختمان اداری، از بیانگیزگی بروکراتیک تا طلب رشوه ما را به فهرستی از چالشها بکشاند. بر این فهرست افزون کنید نگاه از پشت عینکی سیاه که از شبکههای اجتماعی در ما خانه کرده است!
اما واقعیت آن است که در روزگار فعلی شناسایی این فهرست کمترین ارزش را برای اصلاح دارد! آنچه ما نیاز داریم شناسایی مهمترین و قابلحلترین چالشها است؛ همانهایی که شاید بتوان چالشهای کلیدی نامید.
۱- مهمترین چالش یعنی چالشی که میتواند بیشترین پیامدهای مثبت را به همراه داشته باشد و سایر چالشها را نیز تا اندازهای اصلاح دهد.
۲-اما دومین معیار برای گزینش چالش، حلپذیر بودن آن است. یعنی آن چالشی که میتوان با امکانات فعلی حل کرد؛ هر چند مهمترین چالش نباشد!
ترکیب این دو معیار در کنار همدیگر است که واقعبینی را برای ما به ارمغان میآورد. در تصویر زیر این مفهوم به صورت شماتیک آمده است. هرچند جامعه شعارزده تمایل دارد که به جای معیار دوم، تنها بر معیار نخست تمرکز کند. در شعارزدگی ما به دنبال آن چالش بزرگی هستیم که با حل کردنش گویی میتوانیم جهانی را به آرامش برسانیم.
اما جامعه بیرویا هم به همان اندازه بر معیار دوم متمرکز است. یعنی بیآنکه به دنبال یافتن مهمترین چالشها باشد، تنها بر آن چالشی متمرکز میشود که بتواند حلاش کند؛ حتی اگر حل کردناش برگزاری سمینارها برای یک نهاد سیاستگذار دولتی باشد!
جامعه واقعبین همان جامعهای است که بر اساس چارچوب زیر و از ترکیب دوگانه این دو معیار ساخته میشود. ترکیبی که در آن انرژی خود را بر ناحیه بحرانی متمرکز میسازد. در جامعه واقعبین مدیر سازمان دولتی یا شرکت تجاری را به بهانه رها کردن مهمترین اولویت در دادگاه ادراک عمومی یا ذینفعان خصوصی محاکمه نمیکنند، چرا که خوب میدانند باید ارزیابیها مبتنی بر مقدورات باشد! همانگونه که تمرکز صرف بر دایره مقدورات بدون اولویتگذاری چالشهای مهم قضاوت نمیکنند.
ما ولی گاه بر شعارهای بزرگ، چالشهای بزرگ و اصولا هر آن چیز عظیم چنان دلداده میشویم که محدودیتهای انسانی و فنی را نادیده میگیریم. توسعه اما واقعبینی میخواهد، همانقدر واقعبینی که بر پایه اندازه، ابعاد و قلمرو تاثیرگذاری ماست.
بسیاری از پروژههایی که در حوزه فناوری اطلاعات در این دو دهه تعریف شدهاند، دچار همین آسیبشناسی کلیدی بودهاند. به نظر میرسد نخستین گام برای تخصیص بهینه منابع کشور باید بر پایه همین اصل کلیدی باشد. شاید ایجاد موتور جستوجوی ملی یا ایمیل ملی بسیار جذاب باشد، اما پرسش کلیدی آن است که آیا امکانپذیر هم هست؟
تمرکز بر این پرسش است که میتواند ما را اتفاقا به یافتن راهحلهای واقعبینانه برساند. موتور جستوجوی زبان فارسی و متکی بر کتابهای فارسی، پایاننامهها و نشریات فارسی (و البته غیرقابل دسترس در اینترنت که قابلیت کرول توسط موتورهای جستوجویی مانند گوگل را ندارد) میتواند واقعبینانه باشد و سهم بازار خودش را داشته باشد، اما رویابافی برای رسیدن به موتور جستوجویی عام که رقیب گوگل باشد، حداقل در گامهای اولیه تنها رویه دیگری از شعارزدگی است.
صرف منابع عمومی برای رسیدن به رویاها هزینهبر است، هزینهای که تنها مالی و اقتصادی نیست و شامل زمان و فرصت هم میشود و البته بزرگترین هزینه کاهش اعتماد عمومی به برنامهها و اقدامات دولتی است؛ اعتمادی که در بلندمدت میتواند منجر به کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش شکاف ملت-دولت شود.
مولف : امیر ناظمی