امروز هم خورشید طلوع کرد!
علی شمیرانی / مولف
تاریخ انتشار
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۵۶
آیتیمن- فرض کنید تیتر نخست یک روزنامه، البته با رنگهای مختلف و به نقل از منابع یا مقامات متفاوت، هر روز این باشد: «امروز هم خورشید طلوع کرد»
به عنوان مخاطب قاعدتا در دل خود خواهید گفت این را که خودمان هم میدانیم و اکنون زیر آفتاب ایستادهایم. برخی نیز شاید به وضعیت ذهنی گردانندگان آن روزنامه شک کنند که منظور از درج این بدیهیات چیست و مگر بقیه نابینا هستند که باید هر روز به آنها یک موضوع مشخص و علنی را گفت؟
در نهایت نیز قاعدتا مخاطب دلیلی برای ارتباط با آن رسانه پیدا نمیکند و به سراغ رسانه دیگر یا زندگی خود میرود.
یا در بازی مافیا، که چندسالی است در کشور رونق گرفته، عبارتی وجود دارد با عنوان «نوار خالی پرکردن». این اصطلاح زمانی و برای کسی بهکار گرفته میشود که در فرصت اظهارنظر خود، صرفا به تکرار حرفهای بقیه پرداخته و اصطلاحا هیچ داده جدیدی به بازی وارد نمیکند تا به شهروندان در شناسایی و شکست مافیا کمک کند.
در این مواقع در نقد این افراد میگویند، نوار خالی پرکردی و کمکی به حل موضوع نکردی. نکته جالبتر آنکه در اکثر مواقع مشخص میشود که این افراد خود عضو تیم مافیا بودند و با حرفهای تکراری و آدرسهای غلط، یا زمان میخرند یا ذهن شهروندان بازی را مغشوش و منحرف میکنند تا در نهایت خود برنده شوند.
مساله اما انتساب اتهام به مسوولی نیست، بلکه پرداختن به وجه دیگر این مثال، یعنی پرکردن نوار خالی است و مشابه این وضعیت را در اظهارات برخی مسوولان فعلی یا سابق میتوان یافت که هر روز نسبت به یک معضل بدیهی و قدیمی، انتقاد دارند.
مساله اینجاست که اگر اظهارنظر و سخنان را بتوان از برنامه کاری برخی مسوولان حذف کرد، شاید تا مدتها خبری از گام و اقدام ملموسی در حوزه مسوولیتی ایشان نتوان یافت و از قضا بخش عمدهای از رسانهها نیز چیزی برای انتشار ندارند.
البته از رسانهها، مردم و برخی کارشناسانی که سفارشینویسی نمیکنند، میتوان درج مکرر گزارشهایی در نقد یک مشکل لاینحل را پذیرفت، اما از یک فرد دارای مسوولیت این موضوع قابل درک و پذیرش نیست.
به عبارت دیگر وقتی مسوولی انتقاد میکند، این پیام را به ذهن مخاطب مخابره میکند که «کاری از من ساخته نیست و انتظاری نداشته باشید، اما کماکان صندلی خدمتِ بیفایده به شما را میپذیرم، با این تفاوت که بدانید من هم با شما همدردی میکنم تا محبوب و صدایتان باشم.»
به عنوان مخاطب قاعدتا در دل خود خواهید گفت این را که خودمان هم میدانیم و اکنون زیر آفتاب ایستادهایم. برخی نیز شاید به وضعیت ذهنی گردانندگان آن روزنامه شک کنند که منظور از درج این بدیهیات چیست و مگر بقیه نابینا هستند که باید هر روز به آنها یک موضوع مشخص و علنی را گفت؟
در نهایت نیز قاعدتا مخاطب دلیلی برای ارتباط با آن رسانه پیدا نمیکند و به سراغ رسانه دیگر یا زندگی خود میرود.
یا در بازی مافیا، که چندسالی است در کشور رونق گرفته، عبارتی وجود دارد با عنوان «نوار خالی پرکردن». این اصطلاح زمانی و برای کسی بهکار گرفته میشود که در فرصت اظهارنظر خود، صرفا به تکرار حرفهای بقیه پرداخته و اصطلاحا هیچ داده جدیدی به بازی وارد نمیکند تا به شهروندان در شناسایی و شکست مافیا کمک کند.
در این مواقع در نقد این افراد میگویند، نوار خالی پرکردی و کمکی به حل موضوع نکردی. نکته جالبتر آنکه در اکثر مواقع مشخص میشود که این افراد خود عضو تیم مافیا بودند و با حرفهای تکراری و آدرسهای غلط، یا زمان میخرند یا ذهن شهروندان بازی را مغشوش و منحرف میکنند تا در نهایت خود برنده شوند.
مساله اما انتساب اتهام به مسوولی نیست، بلکه پرداختن به وجه دیگر این مثال، یعنی پرکردن نوار خالی است و مشابه این وضعیت را در اظهارات برخی مسوولان فعلی یا سابق میتوان یافت که هر روز نسبت به یک معضل بدیهی و قدیمی، انتقاد دارند.
مساله اینجاست که اگر اظهارنظر و سخنان را بتوان از برنامه کاری برخی مسوولان حذف کرد، شاید تا مدتها خبری از گام و اقدام ملموسی در حوزه مسوولیتی ایشان نتوان یافت و از قضا بخش عمدهای از رسانهها نیز چیزی برای انتشار ندارند.
البته از رسانهها، مردم و برخی کارشناسانی که سفارشینویسی نمیکنند، میتوان درج مکرر گزارشهایی در نقد یک مشکل لاینحل را پذیرفت، اما از یک فرد دارای مسوولیت این موضوع قابل درک و پذیرش نیست.
به عبارت دیگر وقتی مسوولی انتقاد میکند، این پیام را به ذهن مخاطب مخابره میکند که «کاری از من ساخته نیست و انتظاری نداشته باشید، اما کماکان صندلی خدمتِ بیفایده به شما را میپذیرم، با این تفاوت که بدانید من هم با شما همدردی میکنم تا محبوب و صدایتان باشم.»
مولف : علی شمیرانی