درسهای نوازنده برای مدیریت
میلاد قاسم زاده / مولف
تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۲۳
رویکرد چنین فردی به فعالیتهایش باعث شد که این پرسش برایم مطرح شود که آیا میتوان یک شرکت را در قالب یک گروه موسیقی دید؟ آیا حرکتهای بیبرنامه و خارج از برنامهریزی افراد شاغل در یک شرکت، همانند فالش نواختن یک نوازنده است؟ آیا میتوان به مدیرعامل یک مجموعه همچون رهبر یک گروه موسیقی نگاه کرد؟ و در نهایت آنکه میتوان معاونت عملیات یک شرکت را در درون گروه موسیقی یافت؟
موضوع فعالیتهای چیپ گلنت مرا به فکر درباره گروه موسیقی مورد علاقهام واداشت: گروه یانی؛ یانی توانسته بهترینهای دنیای موسیقی را در گروه خود گرد آورد. یانی بهترین فردی است که نقش و جایگاه افراد را در گروه به خوبی میشناسد و میداند چه نقشی را به چه فردی بدهد.
مشابه گروه یانی در مورد شرکت و راهبران آن صادق است. درواقع رهبران کسبوکارهای موفق به خوبی میدانند چگونه بین اهداف اصلی و ارزشهای سازمان به صورت شفاف ارتباط برقرار کنند و همچنین چگونه افراد سازمان را برای رسیدن به اهداف انتخاب و اختیارات لازم را به آنان تفویض کنند. در عین حال میدانند چه کارهایی به صورت هماهنگ با اعضای تیم انجام شود تا سازمان به اهداف خود دست یافته و به جلو پیش رود بهترین گروههای موسیقی دنیا چنین کار مشابهی را انجام میدهند.
1.چشمانداز
نکاتی برای موفقیت یک گروه موسیقی مهم است. گروه باید بداند، قرار است چه سبک موسیقی را اجرا کند. آنها به مجموعه مشترکی از تاثیرات موسیقیایی برای رسیدن به ریتم دلنواز نیاز دارند. همچنین باید درباره تصویری که میخواهند از خودشان برای مخاطبان به نمایش بگذارند و مخاطبان نیز آنان را با آن بشناسند (برند گروه)، تصمیمگیری کنند.
همانند گروه موسیقی، گروههای کسب و کاری نیز باید دقیقا بدانند چه کسی هستند و میخواهند به کجا بروند. همچنین مسئولیت رهبری گروه بر عهده چه کسی است. در گروه موسیقی فقط یک رهبر میتواند وجود داشته باشد. فردی که درباره وفادار ماندن گروه به چشمانداز پاسخگو خواهد بود؛ همانند نقش مدیرعامل در یک کسب و کار.
2.بهترین خود
گروه موسیقی به خوبی میداند که چه سبک از موسیقی را میتواند اجرا کند. همچنین به خوبی به نقاط ضعف و قوت تمام اعضای خود آگاه است. منطقی نیست که گروه، آهنگهایی را انتخاب کند که با آن راحت نبوده یا نمیتواند آنها را به خوبی اجرا کند. زیرا این روش باعث از دست رفتن مخاطبان و هوادارنشان میشود. تیمهای کسب و کاری هم تفاوتی ندارند. نقطه مقابل، شرکتهایی که محصولات یا خدماتی که ارائه کردند، کیفیت لازم را نداشته و انتظارها را برآورده نکرده و از حوزه تخصص و تسلط خود خارج شدند، به چه سرانجامی دچار شدند.
3.مخاطبان
همیشه یک سوال برای گروه موسیقی مطرح میشود که «قرار است امشب چه افرادی برای تماشای اجرا بیایند؟» پرسشی که گروه موسیقی باید با اطمینان به آن پاسخ دهد. آنها باید بدانند گروه هدف آنها چه کسانی هستند و چه چیز تشویق هواداران آنها را به همراه خواهد داشت؛ همچنین هوادارن چقدر حاضرند برای بلیت هزینه کنند؛ چه آهنگی را میخواهند بشوند و در نهایت هوادارانشان بیشتر در کدام یک از شبکههای اجتماعی حضور دارند. گروههای موسیقی نمیتوانند با قرار دادن نام خود زیر یک سایبان، به فروش بلیتهای خود امیدوار باشند.
گروههای موسیقی بزرگ، میدانند که چگونه برای برند و موسیقی خود بازاریابی کنند. آنها اصول سبک زندگی و جمعیتشناسی هواداران خود را درک میکنند. راهبران کسبوکار موفق خیلی زود یاد میگیرند که ارائه محصول و خدمات عالی، فقط بخشی از نبرد پیش روست. دستیابی به تکرار در خرید مشتریان، تعداد و تنوع مشتریان و تبلیغات دهان به دهان میتواند حاصل تفاوت بین خوب و عالی باشد.
4. نظمدهنده
برای یانی به عنوان یک پیانیست رهبر، پذیرفتن این موضوع که مهمترین نقش هماهنگی میان اعضای گروه را «درامر» بر عهده دارد نه رهبر گروه، دشوار است. درامر مانند چسبی است که روی صحنه همه اعضای گروه را با هم نگه میدارد. درامر باید زمان را مدنظر داشته باشد، ریتم را برقرار کند و همه را در یک صحنه مشترک برای هر آهنگ، هماهنگ نگه دارد. درامر بزرگ خیلی زود تاثیر مثبت خود را روی گروه نشان میدهد و در مقابل، درامر بد گروه را از هم میگسلد. در این مورد به من اعتماد کنید.
به نظرم هر تیم کسب و کار به یک درامر نیاز دارد. به عنوان فردی که در حوزه کسب و کار فعالیت میکند، همه شرکتها را تشویق میکنم برای موفقیت، معاونت عملیات را در چارت سازمانی خود داشته باشند. جایگاهی که به عنوان یک درامر «ریتم ارتباط بین افراد و تیمها، ارتباط سالم درونی و بیرونی برقرار و اطلاعات را با دقت و سرعت بالا در همه جای سازمان به جریان در میآورد». برای موفقیت هر شرکتی باید گام و هماهنگی در زنجیره ارتباطات برقرار شود. آنانی که نقش درامر را در شرکتهای بزرگ دارند، به خوبی میدانند که چگونه با شخصیتهای مختلف ارتباط برقرار کنند تا کارایی و انرژی بالا در سازمان خود برخوردار شوند: «رابطه بین رهبر و درامر همچون رابطه بین مغز و قلب است در یک بدن».
5.سکوت در زمان
هنگام اجرای یک گروه موسیقی، هر کدام از نوازندگان باید از فرصت کافی برای اجرای بخشهای مخصوص به خود برخوردار باشند. گاهی یک نفر نیاز دارد برای مدتی آهسته و بیصدا بنشیند و فقط شنونده اجرای سایر اعضای گروه باشد. به طور حتم هنگام تماشای اجرای یک گروه موسیقی، متوجه شدهایم که همه اعضای آن به صورت همزمان در طول آهنگ نمی نوازند. زمان در اجرای گروه مهم است؛ زیرا هم برای ایجاد روحیه و احساس برای آهنگ کمک کرده و هم داستانی را بیان میکند. مهمتر آنکه اگر آهنگ پر سر و صدا و نویز باشد، شنوندگان به آن توجه نمیکنند و گوش آنها فقط حجم محدودی از آهنگ را درک و پردازش میکند.
در اینباره تفاوتی در یک تیم کسب و کار وجود ندارد. همه اعضای تیم نمیتوانند همیشه در مرکز توجه باشند یا پیشنهادهای خود را یکی پس از دیگری ارائه دهند. زیرا در این صورت همه اعضای تیم، توجه و حساسیت خود را نسبت به پیشنهادها یا ایدهها از دست خواهند داد. در تیمهای موثر، افراد باید منتظر باشند و در زمان درست بدرخشند. این مورد هنگامی که با مشتری در تعامل هستیم، صادق است. مشتریان انتظار دارند به آنها گوش دهیم. بنابراین مذاکرات را به صورت تعاملی و پویا انجام دهیم و ببینیم مشتریان (و اعضای تیم) با توجه بسیار بیشتری به ما گوش فرا خواهند داد.
* رئیس واحد بازاریابی و ارتباطات یکپارچه فناپ
مولف : میلاد قاسم زاده