چوپانهای کت و شلواری
علی شمیرانی / مولف
تاریخ انتشار
شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱
آیتیمن- وقتی آن فرد رفت رو به مدیر شرکت گفتم، تغییراتی که ایشان گفت چند صد میلیونی نرخ کار را بالا میبرد، مدیر شرکت هم گفت کاری که خواست را انجام بده.
دوست من از روی کنجکاوی، نام شرکت و آن فرد را پرسیده بود و اتفاقا هم آن شرکت معروف را شناخت و هم آن فرد دستور دهنده، که از قضا یک مدیر سابق دولتی بود.
همین موضوع و روابط گسترده این قبیل شرکتها با مدیران دولتی، بهانه نگارش این مطلب شد.
ماجرای سواستفاده و گاه چپاول شرکتهای دولتی، نیمه دولتی و شرکتهای در ظاهر خصوصی، که حیاط خلوت برخی سیاسیون شدهاند، واقعیت تلخ و جهانی است.
واقعیت آن است که معمولاً با جابهجایی دولتها و برخی مدیران، شاهد تاسیس شرکتهای جدید و یا قدرت گرفتن برخی شرکتهای قدیمی هستیم که با حمایتِ پنهانِ مدیران دولتی تاسیس شده و از چتر حمایتی ایشان برخوردارند.
در واقع هر مدیری همچون یک چوپان تلاش میکند، تا روزی که منابع مالی و رانتی در اختیار دارد و در قدرت است، گلههای خود را درست کند تا به شکل مادامالعمر در کنار شغل دولتی و پس از بازنشستگی از درآمدهای کلان برخوردار باشند و آینده فرزندان، عروسها، دامادها، نوهها و حتی نتیجهها تامین باشد.
البته برخی از این گلهها گاه به دلیل بیتجربگی و گاه به دلیل عمقِ کم دسترسی یک مدیر به آب و کاه (منابع مالی، پروژهها و امتیازات) تلف شده یا گاه شکار چوپان دیگری میشوند.
در این میان بعضی از گلهها هم قدیمی هستند، چون چوپانهای دور اندیش و با تجربه، از سالها قبل مشغول پروار کردن و گسترش آنها بودهاند، مثل شرکتی که در ابتدای متن به آن اشاره شد.
همچنین بعضی از این گلههای قدیمی گاه آنقدر بزرگ شدهاند که توسط چند چوپان هدایت میشوند و یکی در جلو و یکی در عقب مراقب گله خود هستند.
شناسایی گلهداران و گلههای وابسته به ایشان کار محالی نیست. برای مثال شناسایی چوپانهای جدید، جوان و کمتجربه تقریبا آسان است و از اظهارات، گافها، رفت و آمدها و انتصاب خویشان و نزدیکانشان در شرکتهای خصوصی گرفته تا پرسهای کوچک در شبکههای اجتماعی، میتوان سرنخِ چوپانها و گلهها را اتفاقا با ردپاهای گلدرشت پیدا کرد.
اما قدیمیترها و گلهداران بزرگ، حسب کسب سالها تجربه و یادگیری از سرنوشت چوپانهای نابلد و گلههایی که لو و از بین رفتهاند، خیلی رو بازی نمیکنند و شناسایی ایشان نیاز به ابزار، امکانات و مجوزهایی دارد که قاعدتا در اختیار مردم عادی نیست.
همینجا تاکید کنم که استفاده از عبارت «چوپان و گله» برای تعریف رابطه مدیران دولتی با شرکتهای خصوصی را از جهت توهین یا تحقیر بکار نبردم. بلکه از این جهت که چوپان هرگاه خواست و دید که گوسفندی راه فرار را یاد گرفته، یا مریض و نشاندار شده و احتمال اینکه کل گله را به باد دهد، بالاست، میتواند به راحتی و با توقف پروژهها و قطع آب و دان، ایشان را قربانی و منحل کند. از قضا گوسفندهای باتجربه هم میدانند که بقای ایشان دست آن چوپان است تا هم بتوانند غذا بخورند و هم از دسترس گرگها در امان باشند.البته گاه گلهها وقتی با یکدیگر بر سر ورود به منابع و تپههای جدید سرشاخ و درگیر میشوند، از اصطلاح «بابا» به عنوان فردِ پشتپرده و محافظ استفاده میکنند نه چوپان. چون این اصطلاح هم شیک و محترمانهتر است هم خودشان را در حد رابطه پدر و فرزندی بالا میبرند تا به این ترتیب دست برتر را برای تهدید رقبا داشته باشند.باری! به هر حال این چوپانها بس سیریناپذیرند. چون خرج و مخارج زندگی ایشان اعم از سرمایهگذاریها و تفریحات خانواده و تحصیل در خارجه و هزار یک هزینه دیگر بالاست و هم گاه احساس میکنند عمر جاویدان دارند که این چنین حریص در حال گسترش گلههای خود هستند.ختم کلام اینکه جایی دیدم که فردی نوشته بود، «از جمله آثار باستانی شهر ما مدیران ادارات آن هستند!» و من هم اضافه کنم که با کمی تحقیق در میان این آثار باستانی، حتما میتوان گلهداران کهنهکار را هم پیدا کرد.
مولف : علی شمیرانی