خسارات بیتفاوتی

علی شمیرانی / مولف
تاریخ انتشار
شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۴۳
آیتیمن- بیتفاوتی معضلی است که به دلایل و در شقوق مختلف اعم از بیتفاوتی به مسایل شخصی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، صنفی، ملی و در یک کلام بیتفاوتی نسبت به آینده میتواند پدیدار شود.
این نمونه که در روزهای اخیر رخ داده وضعیت را روشنتر میکند. نایب رییس انجمن شرکتهای پخش دارو گفته: «برخی بیماران در اوج فقر و تنگدستی داروهای خاص (سهمیه) خود را میفروشند. اگر بیمار، نسبت به مداوای خود بیتفاوت شده باشد و بسیار فقیر هم باشد، ممکن است چنین کاری انجام دهد و داروهای خود را بفروشد.»
اما این صرفا فقر اقتصادی نیست که بیتفاوتی نسبت به با ارزشترین دارایی یک انسان یعنی جان و حیات را رقم میزند.
در فضای کسبوکار، فردی که به دنبال کار سالم و حلال است در رقابت با آنکه از رانت و انحصار برخوردار بوده و با رشوه، رابطه و زد و بند کار خود را پیش میبرد، چه میتواند کند؟
در فضای رسانهای، روزنامهنگاری که میبیند رسانه یا دیگر به اصطلاح همکارانش، از راه دروغگویی و تملق روز به روز فربهتر و گردن و صدایشان کلفتتر میشود و از قضا عمده مدیران و روابط عمومیها هم حامی و پذیرای همین آفات آگاهی هستند، چه میتواند کند؟
در فضای نقد و اعتراض، چه به امور داخلی یک مجموعه چه به مسایل دیگر کشور، آنکه منتقد و معترض است، وقتی کارش به حاشیه و سختی کشیده میشود، در مقابل آنکه خود را به بیتفاوتی زده و بالاتر رفته و عزیزتر میشود، چه میتواند کند؟
کارشناس دلسوز، توانمند، مستعد و آگاه که ضعف و انحراف را دیده و هشدار میدهد، در مقابل آن کارشناسی که مشکلات را توجیه و تئوریزه کرده و متعاقبا صِله و خِلعَت و جاه و مقام دریافت میکند، چه میتواند کند؟
کارگر و کارمندی که هم و غمش به گذران یک شبانهروز دیگر محدود شده، در مقابل اظهارات مسوولی که کوچکترین درکی از مشقت ندارد و حرفهایی میزند که هیچ قرابتی با حال آنها و واقعیت ندارد، چه همدلی و امیدی میتواند پیدا کند؟ از قضا به همین دلایل است که نگاه بسیاری به سفره و بقای خود معطوف است و نسبت به اخبار جنگ خدمت (بخوانید جنگ قدرت!) و قصههای فانتزی بیتفاوت هستند.
در این میان مدیران ناکارآمد و چپاولگران آگاهی، اقتصاد، فرهنگ و ... از حاصل عمل خود، یعنی ایجاد بیتفاوتی و کرختی، نهایت سود را میبرند و هر زمان هم که بخواهند به ادامه زندگی در خانههای دیگرشان خارج از مرزها میروند. در پایان اگرچه «بیتفاوتی» اساسا با فطرت انسان در تضاد است، اما خساراتِ بیتفاوتی و بیاعتمادیهایی که ریشه دوانده، گاه تا نسلهای طولانی باقی مانده و همچنان میسوزاند.
این نمونه که در روزهای اخیر رخ داده وضعیت را روشنتر میکند. نایب رییس انجمن شرکتهای پخش دارو گفته: «برخی بیماران در اوج فقر و تنگدستی داروهای خاص (سهمیه) خود را میفروشند. اگر بیمار، نسبت به مداوای خود بیتفاوت شده باشد و بسیار فقیر هم باشد، ممکن است چنین کاری انجام دهد و داروهای خود را بفروشد.»
اما این صرفا فقر اقتصادی نیست که بیتفاوتی نسبت به با ارزشترین دارایی یک انسان یعنی جان و حیات را رقم میزند.
در فضای کسبوکار، فردی که به دنبال کار سالم و حلال است در رقابت با آنکه از رانت و انحصار برخوردار بوده و با رشوه، رابطه و زد و بند کار خود را پیش میبرد، چه میتواند کند؟
در فضای رسانهای، روزنامهنگاری که میبیند رسانه یا دیگر به اصطلاح همکارانش، از راه دروغگویی و تملق روز به روز فربهتر و گردن و صدایشان کلفتتر میشود و از قضا عمده مدیران و روابط عمومیها هم حامی و پذیرای همین آفات آگاهی هستند، چه میتواند کند؟
در فضای نقد و اعتراض، چه به امور داخلی یک مجموعه چه به مسایل دیگر کشور، آنکه منتقد و معترض است، وقتی کارش به حاشیه و سختی کشیده میشود، در مقابل آنکه خود را به بیتفاوتی زده و بالاتر رفته و عزیزتر میشود، چه میتواند کند؟
کارشناس دلسوز، توانمند، مستعد و آگاه که ضعف و انحراف را دیده و هشدار میدهد، در مقابل آن کارشناسی که مشکلات را توجیه و تئوریزه کرده و متعاقبا صِله و خِلعَت و جاه و مقام دریافت میکند، چه میتواند کند؟
کارگر و کارمندی که هم و غمش به گذران یک شبانهروز دیگر محدود شده، در مقابل اظهارات مسوولی که کوچکترین درکی از مشقت ندارد و حرفهایی میزند که هیچ قرابتی با حال آنها و واقعیت ندارد، چه همدلی و امیدی میتواند پیدا کند؟ از قضا به همین دلایل است که نگاه بسیاری به سفره و بقای خود معطوف است و نسبت به اخبار جنگ خدمت (بخوانید جنگ قدرت!) و قصههای فانتزی بیتفاوت هستند.
در این میان مدیران ناکارآمد و چپاولگران آگاهی، اقتصاد، فرهنگ و ... از حاصل عمل خود، یعنی ایجاد بیتفاوتی و کرختی، نهایت سود را میبرند و هر زمان هم که بخواهند به ادامه زندگی در خانههای دیگرشان خارج از مرزها میروند. در پایان اگرچه «بیتفاوتی» اساسا با فطرت انسان در تضاد است، اما خساراتِ بیتفاوتی و بیاعتمادیهایی که ریشه دوانده، گاه تا نسلهای طولانی باقی مانده و همچنان میسوزاند.
مولف : علی شمیرانی