کیت دارلینگ، محقق تعامل انسان-روبات:
روباتها را باید با حیوانات مشابهسازی کرد؛ نه با انسان
تاریخ انتشار
دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۰
او در کتابش با عنوان گونه جدید (The New Breed) در این باره بحث کرده است که باید برای آیندهای آماده شویم که در آن، به روباتها و هوش مصنوعی، مانند حیوانات نگریسته میشود.
گفتوگویی را کیت دارلینگ را میخوانید.
شیوهای که ما به روباتها میاندیشیم، چه ایرادی دارد؟
ما اغلب و به طور ناخودآگاه، روباتها را با انسان و هوش مصنوعی را با هوش انسان مقایسه میکنیم. این مقایسه، تخیل ما را محدود میکند. با تمرکز روی بازتولید خودمان، باعث میشود که نتوانیم به طور خلاق دراین بار بیندیشیم که چگونه از روباتها برای کمک به شکوفایی انسان استفاده کنیم.
چرا تشبیه روبات به حیوانات بهتر است؟
ما حیوانات را اهلی کردهایم، زیرا برای ما مفید بودهاند؛ مثلا گاو را شخم زدن مزارع، کبوتر را برای به عنوان پیک و نامه رسان. حیوانات و روباتها مانند هم نیستند؛ اما این تشبیه کمک میکند که از شبیهسازی قدیمی روبات و انسان فاصله بگیریم. تشبیه روبات به حیوان، ذهن ما را به روی فرصتهای تازه میگشاید؛ اینکه روباتها میتوانند همراه و یار ما باشند، و به ما اجازه میدهد که برخی از انتخابهایی را که در استفاده از فناوری داریم، مشاهده کنیم.
اما شرکتها تلاش میکنند روباتهایی بسازند که انسان را از معادله حذف میکند؛ مانند خودروهای روباتیک خودران و ارسال بستهها با پهپاد. آیا تشبیه روبات به حیوان، موجب پنهان ماندن این تهدید بزرگ نمیشود؟
خطر، مشاغل انسانها را تهدید میکند؛ ولی این خطر از جانب روباتها نیست. این مساله ناشی از تصمیم شرکتهاست که خود متاثر از سیستم گستردهتر اقتصادی و سیاسی سرمایهداری شرکتی است. تشبیه روبات به حیوان، کمک میکند که انتخابهای خود را بشناسیم. روشهای متفاوتی که ما در گذشته، از مهارتهای حیوانات بهره میگرفتیم، نشان میدهد که میتوانیم به جای تلاش برای خودکارسازی همهچیز و حذف انسان، از این فناوری به صورت کمکی برای نیروی کار انسانی استفاده کنیم.
وقتی روباتی موجب آسیب میشود، مسوولش باید چه کسی باشد؟ در قرون وسطی، حیوانات را محاکمه و مجازات میکردند...
ما این کار را به مدت صدها سال از تاریخ غرب انجام دادیم: کبوترها، اسبها، سگها و ملخها و حتی موشها. مضحک اینکه این محاکمهها با همان مقررات دادگاههای انسانها برگزار میشد. این مساله امروز عجیب به نظر میرسد؛ زیرا ما اکنون حیوانات را به لحاظ اخلاقی، مسوول رفتارشان نمیدانیم. اما نگرانی من این است که در مورد روباتها، به دلیل مقایسه رایج انسان با روبات، دوباره دچار همان مغلطه محاکمههای حیوانات در قرون وسطی شویم و روباتها را بر اساس استانداردهای انسانی، مسوول بدانیم.
همین الان هم نمونههایی از این نگرش دیده میشود. مثلا شرکتها و دولتها میگویند: (در فلان موضوع) مقصر ما نبودیم؛ ایراد از الگوریتم بود.»
آیا نباید تولیدکنندگان روبات را در صورت بروز آسیب، مسوول بدانیم؟
نگرانی من این است که شرکتها قصر دربروند. در پرونده کشته شدن یک دوچرخهسوار در سال 2018 توسط خودرو خودران گوگل، به جای تولید کننده خودرو، راننده پشتیبان مسوول شناخته شد.
استدلال شرکتها این است که نباید برای رفتارهای یک فناوری یادگیرنده، مسوول شناخته شوند؛ زیرا قادر به پیشبینی یا برنامهریزی تمامی احتمالات نیستند.
من از مدلهای تاریخی چگونگی تعیین مسوولیت قانونی در مواردی که حیوانات موجب ایراد آسیب میشدند، الهام میگیرم. برای مثال، در برخی موارد، ما بین حیوانات خطرناک و کم خطر تفاوت قایل میشویم و راهکارها، بر اساس محیط، از مسوولیت جدی صاحبان تا انعطاف بیشتر، متفاوت خواهد بود.
اگر سگ پودل کوچک شما، کاملا غیرمنتظره و برای نخستین بار کسی را گاز بگیرد، یک جور مجازات میشوید و اگر یک یوزپلنگ داشته باشید که به انسانی حمله کند، جور دیگر.
اما نکته اصلی این است که رفتارهای غیرقابل پیشبینی، مشکل جدیدی نیست و ما نباید اجازه دهیم که شرکتها آن را به عنوان یک مشکل تازه، در استدلالهای خود استفاده کنند.
شما هیچ حیوان اهلی نگهداری نمیکنید؛ اما چندین روبات دارید. در مورد آنها به ما بگویید.
من هفت روبات بچه دایناسور پلیو (Pleo)، یک سگ روباتیک آیبو، یک روبات بچه فک پارو (Paro) و یک روبات دستیار جیبو (Jibo) دارم. اسم اولین روبات پلیو را «یوچای» گذاشتم. این روبات تجربه دستاولی را درباره ظرفیت ما برای همدلی با روباتها برایم داشت. این روبات، درد و غصه را به خوبی تقلید میکند. آن را به دوستانم دادم و از آنها خواستم که از دماش بگیرند و متوجه شدم که اگر زیاد در این حالت، از دم آویزان نگهاش دارند، ناراحت میشوم. دقیقا میدانستم که روباتها چگونه کار میکنند و همه چیز شبیهسازی است؛ اما باز هم مجبور بودم که به دردش پایان دهم. تحقیقات دامنهدار، اکنون نشان داده که ما با واقعا روباتها همدلی میکنیم.
برخی افراد، از جمله شری ترکل، محقق فیزیولوژی اجتماعی، نگران اینند که همنشینی با روباتها، جایگزین ارتباطات انسانی شود. شما هم همین نگرانی را دارید؟
به نظر نمیرسد که این نگرانی ریشه در واقعیت داشته باشد. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که قادر به ایجاد ارتباط با انواع انسانها، حیوانها و اشیا هستیم.
رابطه با یک روبات، لزوما به معنی این نیست که از روابطی که داریم، دور شویم.
به نظر شما مشکلات واقعی همراهان روباتیک چیست؟
من نگران این هستم که شرکتها بخواهند از افرادی که از این فناوری استفاده میکنند و از لحاظ احساسی درگیر آن میشوند، سوء استفاده کنند. برای مثال، یک روبات جنسی، میتواند به راحتی افراد را برای خریدهای درون برنامهای متقاعد کند.
همانطور که ما در برخی اماکن، اجرای تبلیغات زیرآستانهای (subliminal advertising) را ممنوع کردهایم، باید این موضوع را در بازی با احساساتی که از طریق روباتهای اجتماعی ممکن است، درنظر بگیریم.
موضوع حریم خصوصی چه؟ حیوانات رازدارند؛ اما روباتها ممکن است رازداری نکنند.
این ابزارها در حال ورود به حریم و فضاهای خصوصی زندگی ما هستند و عمده کارکردشان نیز بر اساس توانایی جمعآوری و ذخیرهسازی دادهها برای یادگیری استوار است. اما محافظت کافی درباره این مجموعهدادههای عظیمی که شرکتها جمعآوری میکنند، وجود ندارد.
من همچنین نگران این هستم که بسیاری از روباتها با شخصیتیهایی برگرفته از انسان طراحی میشوند و این موجب بروز مسایلی در حوزههای سوگیری نژادی و جنسیتی خواهد شد که ما در طراحی آنها وارد کردهایم. کلیشههای مضر، تقویت شده و درون این فناوری وارد میشوند.
من نگرانم که ما به این روباتهای همراه به عنوان راهحلی برای مشکلات اجتماعی، مانند تنهایی یا کمبود پرستار استفاده کنیم. همان طور که روباتها عامل بروز این مشکلات نبودهاند؛ قادر به حل آنها هم نیستند. با روباتها باید به مثابه ابزارهای کمکی برای مراقبت از انسان برخورد کرد؛ ابزارهایی که چیزی تازه عرضه میکنند.
آیا باید برای روباتها حقوقی قایل شویم؟
این موضوع عموما در داستانهای علمی و تخیلی پیشکشیده میشود و این سوال مطرح میشود که آیا روباتها به اندازه کافی شبیه ما هستند یا نه. من مخالف نیستم که روباتها، اگر صاحب خودآگاهی یا احساس شوند، در تئوری، مستحق برخورداری از حقوقی خواهند بود.؛ اما این سناریو مربوط به آینده خیلی دور است. حقوق حیوانات مثال خوبی است که پیشبینی کنیم مباحثات درباره حقوق روباتها، حداقل در جهان غرب، در عمل به چه شکلی درخواهد آمد. ما در زمینه حقوق حیوانات هم دورو هستیم. دوست داریم باور کنیم که به حیوانات اهمیت میدهیم؛ اما به رفتار واقعیمان نگاه کنید. ما فقط به محافظت از حیواناتی تمایل نشان میدهیم که با آنها رابطه احساسی یا فرهنگی داریم. در امریکا، میتوانید از هر اغذیه فروشی همبرگر گوشت گاو بخرید؛ ولی ما گوشت سگ نمیخوریم. من فکر میکنم در مورد روباتها نیز همینگونه رفتار خواهیم کرد؛ برای بعضیها حقوقی قایل میشویم و برای برخی دیگر، نه.