ما و این همه حوزه اولویتدار
امیر ناظمی / مولف
تاریخ انتشار
جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۰۷
«قضیه الاغ ژان بوریدان» قضیه کسی است که میان دو گزینه برابر نمیداند کدام را انتخاب کند و همین انتخاب نکردناش او را به هلاکت میرساند!
به عبارت دیگر تردید در تصمیمگیری و به تعویق انداختن تصمیمها، خصوصا تصمیمهای سخت، میتواند هر خری را به هلاکت برساند! از اینجا است که موضوع اولویتگذاری اهمیت پیدا میکند. اگر بخواهیم روی همه صنایع و همه حوزهها سرمایهگذاری کنیم، احتمالا به هلاکت خواهیم رسید. چه یک فرد باشیم در زندگی شخصیمان، چه یک شرکت یا استارتآپ که میخواهد اپلیکیشنی داشته باشد با همه ویژگیها و چه یک دولت که بخواهد حوزههایی را به عنوان اولویت بشناسد.
این یک حوزه راهبردی است!
به دلیل جلوگیری از الاغوار بههلاکت رسیدن است که کشورها و دولتها تلاش میکنند تا با ابزارهایی، مناسبترین حوزهها را برای جامعه خود انتخاب کنند. اما مشکل از جایی آغاز میشود که ما با انبوهی از اولویتها روبهرو شویم. یعنی هم بخواهیم بلاکچین را توسعه دهیم، هم هوش مصنوعی، هم دادههای بزرگ، هم فینتک، هم تجهیزات رادیویی و هم...
این فهرست در طول سالها کوچک نمیشود، بلکه مدام بزرگ و بزرگتر میشود. در این بین افراد به دلیل منافع شخصی یا دیدگاههایشان یا تعجبشان مدام این فهرست را بزرگ و بزرگتر میکنند و استدلال همه گروهها هم یک چیز است: آینده در اختیار این حوزه است! یکی استدلالش میشود حجم بازار، دیگری قدرت استراتژیک، آن یکی نیروی انسانی و...
از دل هر کدام از شاخصها حوزههای اولویتدار بیرون میزند، و طرفداران آن حوزه منتخب فراموش میکنند که با شاخص دیگر حوزهای دیگر انتخاب میشود! به تعداد کنفرانسها و رویدادهایی که در کشور برگزار میشود، به تعداد مسوولین دولتی، حوزههای راهبردی زاییده میشود.
ماندن میان این همه حوزه راهبردی حکایت «الاغ ژان بوریدان» است.
انتخابِ چگونه انتخابکردن
رودریک در ۲۰۰۴ مقالهای دارد که در آن به این مساله از زاویهای دیگر مینگرد. به قول او مسالهی سیاستگذار انتخاب حوزه اولویتدار نیست! به قول او نمیشود با هیچ روشی اثبات کرد فولاد بهتر است یا نرمافزار! حتی مساله انتخاب ابزار سیاستگذاری هم نیست؛ مثلا اینکه یارانه بدهیم یا اعتبار تحقیق و توسعه (R&D Tax Credit). به زبان سیاستگذاری مساله نه سیاست عمودی (انتخاب یک حوزه) و نه سیاست افقی (انتخاب ابزار سیاستگذاری)، هیچکدام نیست.
مساله از نگاه رودریک فرآیندی است که ویژگی آن ۱)سرعت، ۲)قابلیت به آزمون کشیدن و ۳)تصحیح است. اگر سیاستگذار بتواند سریع تصمیم بگیرد، ابزاری برای به آزمون کشیدن ابزارش را داشته باشد و نهایتا اشتباهاتش را تصحیح کند، برنده خواهد شد. این همان چیزی است که هسته نظری «نظریه تکاملی تغییر اقتصادی» نلسون است.
ما وپیشگیری از هلاکت
نظام بوروکراسی ما و تمایل فرهنگی کمالگرایانه ما، منجر به آن میشود که همواره در جستوجوی پیدا کردن پاسخهای جامعی باشیم که در خودش بهترینها را داشته باشد. ما به شدت زمان را در پیشگاه آن پاسخ قربانی میکنیم؛ اما پاسخ رودریک پاسخی دیگری است. او به زمان به عنوان مهمترین منبع نگاه میکند و به جای تاکید بر پاسخ درست، کامل و جامع، ترجیح میدهد تا بر فرآیند سریع، قابل آزمون و تصحیحشونده تاکید میکند.
گذار از نگاه سنتی به موضوع اولویتگذاری به سمت نگاه فرآیندمحور سیاستگذاری آنقدر سخت است که ممکن است به هلاکت الاغ ژان بوریدان بینجامد!
به جای آنکه بحث کنیم کدام حوزه اولویت است، میشود فرآیندهای دولتی را شفاف کرد! بهبود فرآیند انتخاب برندگان پروژههای دولتی، کاهش تعارض منافع، شفاف کردن فرآیند انتخاب و در دسترس گذاردن نتایج حتما بیش از اولویتگذاری برای ما ضروری است! سیاستگذار دولتی وظیفهاش بیش از آنکه شناسایی اولویتها باشد، تضمین سرعت، ارزیابی و تصحیح فرآیندهای سیاستگذاری است.
کتابخانهها همه پر شده است از سندهای راهبردی که میخواهند اولویتها را تعیین کنند، وظیفه دولت بیش از تولید این گزارشها، تغییر رویهها به نفع شفافیت و پاسخگویی است؛ مهم نیست حوزه فناوری اطلاعات باشد یا حوزه فولاد!
مولف : امیر ناظمی