آیتیمن- در شهری دور که در کنار رودخانه بزرگی قرار داشت و مردمش به کار کشاورزی مشغول بودند، کارخانه چیپس سازی تاسیس شد. این کارخانه برای مردم شهر که از صنعت و تکنولوژی به دور بودند، اتفاق خجسته و هیجان انگیزی بود. به ویژه این که وجود صنایع تبدیلی در کشاورزی به آنها فرصت دستیابی به ارزش افزوده بیشتری را نسبت به عرضه مستقیم سیب زمینیهایشان به بازار فراهم میکرد. به همین دلیل هم مسوولان کارخانه توانستند بدون آن که کوچکترین استانداردهای زیست محیطی را رعایت کنند، روغن سوخته و زبالههای خود را در رودخانه ریخته، به کار خود بدون دردسر ادامه داده و سود هنگفتی را به جیب بزنند.
ناگفته پیداست که به تدریج آلودگی کارخانه، بر زندگی ماهیهای پرشمار و خوشمزه رودخانه اثرگذاشت و نسل آنها در خطر انقراض قرار گرفت.
اما خوشبختانه مسوولان شهر با درک کاملا به موقع موضوع، برای نجات رودخانه وارد عمل شده و رییس اداره شیلات در بخشنامهای، اعلام کرد که ماهی گیری در این رودخانه از این به بعد ممنوع است و در این راستا کلیه تورها و قلابها جمع آوری شد.
البته خوشبختانه رییس این اداره از قبل و با توجه به سیاستهای کلی تعیین شده از سوی «شورای عالی خورد و خوراک مردم»، به فکر جایگزینی برای ماهیهای این رودخانه بود و از یک سال قبل طرح حوضچه پرورش ماهی را در جیب داشت. اما از آنجا که یک حوضچه پاسخگوی نیاز مردم شهر نبود و مردم هم نمیتوانستند گرسنگی را تحمل کنند، هر طوری شده ابزار و لوازم لازم را تهیه کرده و ماهی گیری را از سر گرفتند.
خوشبختانه کلانتر شهر تدبیر به موقعی داشت و اعلام کرد کسب مال نامشروع جرم است و از آنجا که ماهیگیری ممنوع شده، پس فروش قلاب و تور ماهی گیری هم مصداق کسب مال نامشروع بوده و جرم است. در عین حال کلانتر ضمن شماتت رییس اداره شیلات و تبلیغاتی خواندن همه کارهای او صرفا با هدف حضور در انتخابات شهرداری، از او خواست فهرست تور فروشها و قلاب فروشان را بدهد.
رییس اداره شیلات هم هرچند رییس اداره شیلات بود، اما بهتر دید روی رییس کلانتری را کم کرده و گفت: «لیست را پارسال دادیم، برو توی دبیرخانه خودت پیداش کن». رییس کلانتری اما کم نیاورد و گفت: «لیست به درد خودت میخورد. مستندات نشان بده که اینها واقعا تور فروشی کردهاند».
و این جدال ادامه داشت تا این که رسانهها بالاخره سوال اساسیتر و عمیقتری را مطرح کردند که نشان از تحلیل درست و درک واقعی مشکلات داشت: «آیا کسانی که این ماهیها را خریداری کرده و میخورند نیز مجرمند؟» و به این ترتیب بحث طویلی درباره تئوریهای جامعه شناسانه جرم و نسبت دادن آن با عموم مردم شکل گرفت.
با این حال خوشبختانه کارخانه همچنان به فعالیت خود ادامه میداد و خوردن چیپس مرهمی بر همه این دعواها و اختلاف نظرهای مهم و اساسی بود.