دریافت لینک صفحه با کد QR
علوم شناختی در آموزش
18 دی 1400 ساعت 12:43
بشر با پرسشهای بنیادین بسیاری روبهرو است که پاسخ به آنها در طول زمان با افزایش دانش و معرفت او تغییر کرده است. از جمله مهمترین آنها شناخت چیستی بشر است که با توجه به جایگاه این پرسش، گاه دین، گاه فلسفه، و گاه علم سعی در روشن کردن ابعاد گوناگون این پرسش مهم داشتهاند. اگرچه تشریح پاسخها یا دستکم روش پاسخ به این پرسش در این مقاله مورد تمرکز نیست، اما آنچه در این مقاله میتواند مورد توجه باشد نگاشت و مدلسازی از شیوه پردازش ذهن است که با گسترش دانش رایانه و روانشناسی از یک سو و دانش شناخت مداربندی مغز و هوش مصنوعی از سوی دیگر و در نهایت با پدید آمدن دامنه جدیدی از ترکیب این علوم به نام علوم شناختی بهوجود آمده است. به این ترتیب، یکی از مهمترین مسائلی که علوم شناختی مأموریت یافتن پاسخ خود را در آن میبیند، تبیین چگونگی کارکرد مغز و ویژگیهایی از ذهن ما از جمله آن چیزی است که به آن هوش میگوییم؛ به این امید که بتوانیم دستگاههایی با هوشمندی بهتر برای خدمترسانی بسازیم یا با شناخت هوش خود از کاربردهای آن در دیگر حوزهها
بهره بریم.
طاهر تقی زاده
از سویی دیگر، در حال حاضر دو دیدگاه عمده در مدلسازی شیوه کارکرد مغز رواج دارد که یکی از آنها مغز را شبکهای عظیم و پیچیده اما ساختهشده از عناصر سادهای به نام نورونها میداند که ارتباطات درونی آنها و شیوه پردازششان هوش ما را شکل میدهد، و دیدگاه دیگر آن را شامل مجموعههایی از ساختارهای سطح بالا همانند نمادها، طرحها، برنامهها و قوانین میبیند. همانگونه که میتوان حدس زد روش دیدگاه نخست، تأکید بر شبکه اطلاعاتی مغز است.
بهطور خاص، دانش علوم اعصاب سعی در بازشناسی و طراحی این شبکه داشته و در این شناسایی دستاوردهای مهمی را نیز کسب کرده است؛ همانند تصویر سهبعدی قابل جستوجویی که شامل یک نقشه سهبعدی از یکمیلیونیم قشر مغز است که با استفاده از ۲۲۵ میلیون تصویر توسط محققان هاروارد و گوگل ایجاد شده است. اما دیدگاه دوم بر نمادینسازی هوش و بازطراحی هوش مصنوعی بر اساس آن تأکید دارد و بهعنوان نمونهای برای پیادهسازی آن میتوان به سامانههای کلاسیک خبره اشاره کرد که از این دیدگاه بهره میبرند؛ اگرچه دیدگاه نخست نیز با مدلسازی رایانش شبکهای در هوش مصنوعی پیادهسازی میشود و گاه نیز با ترکیب هردو روش سعی در پیادهسازی هوشمندانه در سامانههای رایانشی داشته است. اما کاربردهایی برای علوم شناختی وجود دارد و ما با پیشرفت چگونگی دریافت و پردازش اطلاعات در مغزمان، اکنون شناخت بیشتری از چگونگی یادگیری داریم و چند دهه است که در روند آموزش و پرورش رسمی دنیا نیز سعی میشود که بخشهایی از این دانش با هدف بهبود فرایند آموزش بهکار گرفته شود و بهعنوان یکی از کاربردهای جذاب رشته علوم شناختی بهویژه در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال، میتوان به پژوهشهای آیندهنگرانه سازمان ODEC اشاره کرد که از سال 2001 تأکید بر نقش علوم شناختی در فرایندهای آموزش و پرورش را آغاز کرده است. در آموزش و پرورشی که با فناوری بر پایه اصول علوم شناختی بنا میشود، بهجای تربیت یادگیرندگانی که از طریق اتکای بر انتقال تجربه و دروس در ساختاری کمتر منعطف از طریق معلم و نظام آموزش و پرورش آموزش میبینند، هدف تربیت یادگیرندگانی است که مهارت در یادگیری را علاوه بر انتقال سنتی دانش کسب کنند و یاد بگیرند که چگونه باید یاد بگیرند و تفکر انتقادی و خود تنظیمگری را بیاموزند. این شیوه، نوعی از آموزش رو به پیشرفت است که در آن یادگیری برای هر فرد متناسب با سرعت یادگیری و علاقهمندی یادگیری او، شخصیسازی میشود. به این ترتیب، مدارس آینده شکل و شمایلی کاملاً متفاوت خواهند داشت و استفاده از محیطهای مجازی و امکانات بیشماری که با هزینه کمی قابل پیادهسازی است و برای هر فرد جداگانه تنظیم شده و مناسب اوست، روند دنیای آموزش را به شکل فردی پیش خواهد برد. بدیهی است که انتقال به چنین سامانهای به یکباره رخ نمیدهد، اما با روند پیشرفت فناوری در علوم شناختی و هوش مصنوعی و پیشرفتهای شبکههای انتقال داده که امکان در دسترس بودن را تقریباً در هر کجا و با اندازه پهنای باند خوبی ممکن ساخته است و نیز روند رو به رشد در کاربردهای محیطهای مجازی و شاخه شاخه شدن تخصصهای مورد نیاز دنیای امروز، تقریباً میتوان پیشبینی کرد که تنها با یک نظام آموزشی از پیش تعیینشده برای متوسط جامعه نمیتوان به نیازهای دنیای پیش رو پاسخ گفت و ناچار به توسعه شیوههای کمک آموزشی با استفاده از روشهای میانرشتهای در کنار این آموزشهای رسمی یا جایگزین آنها خواهیم بود. چنین سامانه میانرشتهای میتواند امکان کشف استعدادها را به خود فرد بدهد تا او بر اساس میزان وقت و علاقه خود از نظامهای آموزشی بهرهمند شود.
*معاون عملیات فناپپلاس
کد مطلب: 277970
ITMen
https://www.itmen.ir