طبق آمارهای بهدستآمده، ۳۹ درصد از زنان بلاگر ایرانی در زمینه سبک زندگی (life style)، ۱۶ درصد از آنها در زمینهی آشپزی (food blogger)، ۱۲ درصد مد (fashion blogger)، ۹ درصد خودآرایی (beauty blogger)، ۸ درصد سفر، ۵ درصد لباس، ۲ درصد ورزش و ۹ درصد متفرقه فعالیت میکنند.
آیتیمن- کسی نمیتواند منکر شود امروزه تکنولوژی رسانهای در دنیا حرف اول را میزند و جهان در گرداب پدیدهی هزارهی سوم گیر کرده است. رسانههای جمعی، این ابرقدرتهای دوره فناوری، شرایط انتخاب اطلاعات و نحوهی ارتباط را برای انسانها فراهم کردهاند، فاصلههای طبقاتی را از میان برداشته و جامعهای مبتنی بر شبکهها را تشکیل دادهاند و بهصورت مستقیم بر سرمایههای اجتماعی تأثیر گذاشتهاند. همچنین گسترهی پوششی و کارکردهای متنوعشان باعث شده به یک نقطهی تلقی جهانی تبدیل شوند و اثر عمیقی بر افکار و عقاید و درنهایت، سبک زندگی انسانها بگذارند.
اهمیت رسانه و بهویژه فضای مجازی آنچنان است که دانشمندان علوم اجتماعی آن را در ردیف عوامل اجتماعیکردن و شکلگیری شخصیت افراد معرفی کرده و معتقدند این ابزارهای جوامع اطلاعاتی، میتوانند هنجارهای اجتماعی را تثبیت یا تضعیف کنند. بهعبارتی، آنها بستر مناسبی برای همآفرینی انسانها با هم و تبادل اطلاعاتشان هستند.
طبق آمار، میزان عضویت کاربران در فضای مجازی از ۵۳ درصد در سال ۹۶ به ۶۵ درصد در سال ۹۹ رسیده و این نشاندهندهی روند رو به رشد و توقفناپذیر این رسانه در کشورمان است.
همچنین ۷۵ درصد از مردم از اینترنت استفاده میکنند و حدود ۳۶ میلیون نفر ایرانی در شبکههای مجازی عضو هستند که از بین آنها شبکهی اینستاگرام با ۲۴ میلیون عضو، نقش مهمیرا ایفا میکند.
شبکهای که حدود ۴۵ درصد از فضایش به زنان اختصاص دارد و یکی از بهترین بسترها برای نقشآفرینی، ظهور استعدادها، بازتعریف هویت و درنهایت ارتقاء جایگاه آنها است.
مایکل پاستور در مقالهای مینویسد: «فناوری اطلاعات و ارتباطات پتانسیل تواناسازی را برای بهبود شرایط زندگی زنان فراهم میکند.» رسانه و بهویژه شبکههای اجتماعی این امکان را به آنها میدهند که اولین گام را در مسیر توانمندسازی خود یعنی شبکهسازی بردارند، با تجربهها و عبرتهای جهانی آشنا شوند و حافظهی جمعیشان را تقویت کنند، اطلاعات و زیستشان را منعکس کنند، تواناییهایشان را نشان دهند، افکار و تحلیلهایشان را بهگوش جهان برسانند، در صحنهی تأثیر و تأثرهای اجتماع ایفای نقش کنند و همچنین به تبیین مسایل ملی و بینالمللی بپردازند. در واقع مجازی بستر مناسبی است برای بروز هویت اصیل زنان. اما نکتهی مهم و تأملبرانگیز این است که زنان به چه میزان از این خاصیت تبیینی فضای مجازی بهره میبرند؟
مجازی بهعنوان پازلی از زندگی واقعی انسانها مانند شمشیر دولبهای است که استفاده نادرست از آن فرصت طلایی رشد زنان را به تهدید بزرگی برای نابودی آنها تبدیل میکند و همانقدر که میتواند ابزاری برای تبلیغ و تبیین خیر باشد، سببی است برای القای شر و از آنجا که مولود تمدن غرب است، زمینه سازگاریاش نیز با آن فرهنگ بیشتر است. زمینهای که متأسفانه در حال حاضر و با عنوان مصرفزدگی رسانهای با آن مواجهایم و زنان بهعنوان یکی از اصلیترین مهرههای این صحنه، در تولید و ترویج این سبک از زندگی سهم بسزایی دارند.
مصرفزدگی، الگویی از رفتار مبتنی بر خواست است و نه نیاز. رفتاری که تجملگرایی، مدگرایی، فخرفروشی، خودمحوری، چشموهمچشمی، تلفکردن وقت و نیروی انسانی، بیماری مالی، نابودی محیط زیست فیزیکی را بهدنبال دارد و آنقدر با زندگی این روزهای انسانها عجین شده که ارزشهای اصیل بومیو دینی را کمرنگ کرده است و رسانه، با تبلیغات و شوآفهایش نهتنها آن را نابهنجار تلقی نمیکند بلکه بازتولیدش کرده و به مقبولیتش اضافه میکند.
مصرفزدگی آنجا که در پدیده بلاگری نمود پیدا میکند، تأثیراتش را بیشتر نشان میدهد. پدیدهای که از وبلاگنویسی وارد دنیای رسانه شد و زنان، سردمداران آن در دوره اطلاعات و دانایی نامیده شدند. بلاگر، کاربری است که با تولید محتوا در موضوعی خاص و انتشار آن در مجازی، با مخاطب ارتباط میگیرد و کارش به تبلیغات و فروش محصولات و درآمدزایی منتهی میشود؛ کاربری که وجودش برای صنعت تولیدی هر کشوری ضروری است و این روزها بخش جداییناپذیر سیستم تجاری کشورها بهحساب میآید.
با این حال، بلاگری در ایران متفاوت و حتی مغایر با معنای حقیقی و جهانیاش است و عموم بلاگرهای ایرانی بدون تخصص خاصی وارد میدان میشوند و همه ابعاد زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهند و همچنین با گرفتن هزینههای سرسامآور در تبلیغ محصولات، اثر مخربی در تولید دارند و این، یکی از پاشنهآشیلهای مجازی و البته عاملی برای افزایش اهمیت و تأثیر بلاگرها بر زندگی افراد است.
شیوه تغذیه، نوع پوشاک و خودآرایی، ادبیات گفتاری، شیوهی گذراندن اوقات فراغت و بهطور کلی بخش بزرگی از شیوه زندگیکردن، این روزها در دست این وبلاگنویسان مجازی است.
طبق آمارهای بهدستآمده، ۳۹ درصد از زنان بلاگر ایرانی در زمینهی سبک زندگی (life style)، ۱۶ درصد از آنها در زمینهی آشپزی (food blogger)، ۱۲ درصد مد (fashion blogger)، ۹ درصد خودآرایی (beauty blogger)، ۸ درصد سفر، ۵ درصد لباس، ۲ درصد ورزش و ۹ درصد متفرقه فعالیت میکنند.
در این میان، سازندههای ویدئوهای طنز (vyner)، مامیبلاگرها و سوئیتهومها (home blogger) نیز نقش مؤثری در این فضا دارند. عموم رفتارهای این بلاگرها بهتصویرکشیدن زندگی لاکچری، ترویج فرهنگ مصرفگرایی، بهنمایشگذاشتن یک زندگی بیعیب و خوشبختیهای غیرواقعی، تغییر ذائقهی غذایی و تبلیغ سبک زندگی غربی است.
جالب است بدانید ابرهشتگهای زنان بلاگر ایرانی به مد و فشن، شیکپوشی و زندگی لاکچری تعلق دارد.
زنانی که فعالیتهایشان را بر اساس این هشتگهای اینستاگرامیو چالشهای تیکتاکی تنظیم میکنند، برای مطرح شدن خود را به ابژهی جنسی تبدیل میکنند، کودکانشان را مجبور میکنند به رقصیدن و آواز خواندن و حتی ضابطههای جهانی را هم زیرپا میگذارند. فاجعه وقتی است که هر کدام از این زنان حداقل ۳۰ هزار دنبالکننده دارند و در بعضیهایشان این تعداد به حدود ۴ میلیون نفر هم میرسد که نیم بیشتری از این دنبالکنندهها زنان و دختران هستند.
در حقیقت مصرفزدگی رسانهای با کالاییکردن احساسات زنان، درگیر کردنشان با مفاهیمیکه از اصلشان بهدور است و گاهی افزودن به لذات ناسالم، مشکلات عمیقی را برایشان بهوجود آورده است. در چنین محیطی، تبیینگری، هدایتگری، واقعیتگرایی و حقمحوری رنگ باخته و زنانی که سعی میکنند تواناییهای علمیو فکری و فرهنگی، هویت اصیل و جایگاه والای انسانیت را نشان دهند، به حاشیه رانده میشوند و این، نشانگر ضعف زنان در استفاده درست از فرصت تبیینی فضای مجازی است.