روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، در سرمقاله خود، به بررسی تصمیم توییتر و فیسبوک درباره مسدود کردن حساب کاربری دونالد ترامپ پرداخته است که در ادامه، این سرمقاله را میخوانید.
آیتیمن- توییتر، که دونالد ترامپ بیمهابا از آن، در جهت پیروزی در ریاست جمهوری سوءاستفاده میکرد، حالا جواب او را داده است.
جک دورسی، مدیر ارشد اجرایی توییتر که این پلتفرم بینظیر را در اختیار او قرار داده بود؛ حساب کاربری رییس جمهور ایالات متحده را مسدود کرده است. هرچند با توجه به اینکه فقط 8 روز از دوره ریاست جمهوری ترامپ باقی مانده، این اقدام دیگر اثر چندانی ندارد؛ اما همچنان سوالات و ابهامات درباره اصولی که این اقدام بر اساس آن انجام شده، پابرجاست.
این تصمیم توییتر، از آنجا که این شبکه اجتماعی، درباره محتوایی که روی وبسایتش قرار میگیرد، مسوولیت پذیر بوده، درخور تحسین است. دیگر گذشت آن دورهای که غولهای فناوری، وانمود میکردند که آنها فقط ارایه دهنده سرویس هستند و آنچه که مشتریانشان انجام میدهند، به آنان مربوط نیست.
توییتر، از روز سوم نوامبر به بعد، و پس از آنکه ترامپ ادعاهای بی اساس درباره تقلب در انتخابات مطرح کرد، روی توییتهای وی در این مورد، برچسب «مناقشه آمیز» میزد. در زمان هجوم طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره ، توییتر حساب کاربری ترامپ را معلق کرد و فیس بوک (و زیر مجموعه آن، اینستاگرام) نیز همین روش را در پیش گرفتند. هر دو این شرکتها تشخیص دادند که رییس جمهوری ایالات متحده، از پلتفرمهایشان برای تشویق به خشونت استفاده میکند. حالا توییتر یک گام دیگر نیز برداشته و ترامپ را برای همیشه از پلتفرم خود اخراج کرده است.
ایندیپندنت، مدافع سرسخت آزادی بیان بوده اما معتقد است که این آزادی، همواره دارای محدودیتهایی است و ترویج خشونت، یکی از مهمترین محدودیتهای آزادی بیان است. بنابراین، ما از اینکه شرکتهای فناوری، مسوولیت خود را جدی گرفتهاند خشنودیم؛ هر چند که نگرانیها درباره شفافیت این شرکتها همچنان باقی است.
در برخی از مباحثات، گفته میشود که شرکتهای بخش خصوصی، حق دخالت در آزادی بیان سیاستمداران منتخب را ندارند. ما معتقدیم که در این ادعا، دو موضوع با هم خلط شده است. به عقیده ما، فیسبوک و توییتر، در این مورد خاص، قضاوت درستی داشتهاند؛ ترامپ با ستایش آشوبگران، از خط قرمزی عبور کرد که نیازمند یک پاسخ قاطع بود. ولی ما امیدواریم که اگر شرکتها تصمیمی بگیرند که مورد توافق عموم نباشد، قانون، هم در اروپا و هم در آمریکا، از حق آزادی بیان دفاع کند.
برای مثال، اگر آقای ترامپ احساس میکند که حق متمم اول قانون اساسی مبنی بر آزادی بیان، در مورد او نقض شده، او میتواند به دادگاه برود و شانس خود را امتحان کند. در اروپا نیز ما امیدواریم که دادگاههای سرتاسر اروپا، حق آزادی بیان قید شده در بند 10 کنوانسیون حقوق بشر اروپا را اعمال کنند.
در مورد ترامپ به عنوان یک سیاستمدار منتخب، قانون نباید حق بیشتری درمورد آزادی بیان، نسبت به سایر افراد به او اعطا کند. در واقع؛ این نکته نیز مطرح است که فیسبوک و توییتر، از این جهت که تا کنون در این زمینه، با وی برخوردی نکردهاند و حالا که قدرت او رو به پایان است، وارد عمل شدهاند، شرکتهایی ترسو هستند. به عقیده منتقدان معتقد به این نگاه، شرکتها باید مدتها پیشتر، او را از خدماتشان محروم میکردند.
اما این نگاه هم غیرمنصفانه است؛ زیرا ترامپ، فقط پس از آنکه انتخابات را باخت، از حدود آزادی بیان خارج شد. او پیش از این نیز رفتاری تهاجمی داشت؛ مثلا زمانی که در مناظرههای انتخاباتی تلویزیونی، از محکوم کردن طرفداران برترپنداری نژاد سفید، امتناع کرد. اما او معمولا آنقدر محتاط بوده که دم به تله ندهد.
پس از شکست در انتخابات، ادعای مکرر او مبنی بر دزدیده شدن آرا، شدیدا خطرناک بوده؛ ولی باید درباره اینکه این ادعاها، به خودی خود مروج خشونت هست یا نه، با احتیاط قضاوت کنیم. بنابراین، اقدام توییتر در برچسب زدن به این ادعاها، احتمالا رفتار درستی بوده است. پس از آن بود که ترامپ مداوما از توییتر خود برای ترغیب جمعیت خشن، که اقداماتشان، در تضاد با دموکراسی بود، استفاده کرد و در این مورد، غیر فعال کردن حساب کاربری وی، تصمیم درستی بوده است.