برخی از ایرانیها سالهاست که به زندگیهای موازی خو گرفته و عادت کردهاند. برای مثال زندگی برخی در بیرون منزل، میان مردم و در محیط جامعه با آنچه در درون خانه میگذرد کاملا متفاوت است. لذا برخی از ایشان در بیرون یک چیز میگویند و در خانه یک شخص دیگر هستند و از قضا فیلم و عکس تفریحات ایشان یا فرزندانشان در فضای مجازی موید این موضوع است.
آیتیمن- این زندگی موازی و دوگانه، در داخل و خارج از کشور هم بعضا جریان دارد.
این وضعیت در بیرون جامعه هم گاه به اشکال مختلف دنبال میشود. برای مثال برخی از مخاطرات و پشتپردههای بورس میگویند و کمی بعد پشت کامپیوتر که مینشینند آنها را در حال خوشحالی یا ناراحتی از بالا و پایین شدن سهامشان در بورس میبینید و تو گویی او فرد دیگری است.
اکثر رسانهها نیز به واسطه مسایلی که موضوع این نوشتار نیست، یک استاندارد دوگانه دارند و در حالیکه بخش زیادی از مردم و کشور با مشکلات زیادی مواجه هستند، یا به موضوعات فانتزی، سیاسی و حاشیهای مشغول بوده و یا انگار مطبوعات یک کشور دیگر هستند و هر روز خبر از پیشرفتها و بهبودهایی میدهند که برای مردم کوچه و خیابان قابل درک نیست.
حالا اما بعد جدیدی از این دوگانگی و زندگی موازی در فضای مجازی شکل گرفته است.
حالا تقریبا روزی نیست که مثلا پرونده اتهامات به یک نهاد یا مقام از سوی افشاگرانِ عمدتا اجارهای مطرح نشود.
این جریانسازیها نیز در حالی برجسته میشود که برای مثال خبری از افشاگری یا واکاوی جهش افسارگسیخته نرخ دلار، نرخ مسکن، نرخ خودرو و انبوهی از مایحتاج زندگی مردم یافت نمیشود.
برخی حامیان تئوری توطئه اما معتقدند جریانسازان فضای مجازی که بعضا به کانونهای قدرت وصل هستند، اتفاقا همین هدف را دارند تا با طرح اتهامات و به اصطلاح برخی افشاگریها، مسایل و مشکلات اصلی، ساختاری، اقتصادی و ناکارآمدیها را به حاشیه برانند.
به فرض صحت این نظریه نیز اما باید گفت، اتفاقا سرگرمیِ تلخی برای انحراف افکار عمومی طراحی شده است. چون این روزها مشاهده میشود که به واسطه به حاشیهراندن مطبوعات از فضای رسمی اطلاعرسانی کشور، و میدانداری اکانتها و شبکههای اجارهای، شاهد فعالیت افرادی با هویت پیدا و پنهان هستیم که در حالی مشغول طرح اتهامات هستند که برخی از ایشان یا خود دارای احکام محکومیتی هستند که اجرا نشده و یا پروندههایی در حال رسیدگی دارند.
مخلص کلام اینکه این سرگرمیِ نازیبا به عنوان یک جریان موازی در زندگی ایرانیها در حالی ادامه دارد که در بسیاری موارد خبری از هیچ محکومیتی از طرفین ماجرا، (چه اتهامزنندگان و چه متهمان) در دست نیست و اتفاقا این موضوع، در نهایت خود شکل جدیدی از تشویش اذهان عمومی و ایجاد بیاعتمادی در میان مردم را ایجاد خواهد کرد.