fanavaran
آخرین اخبار
سرویس های خبری
پربیننده ترین خبرهای سرویس
یادداشت سرویس
اخبار برگزیده سرویس
گفت و گوی سرویس
گزارش سرویس
{#foreach $T.table as record}{#/for}
کد خبر : 9422
تاریخ انتشار : 3 تیر 1391 12:43

نامه به کودکی که هنوز به دنیا نیامده

عصر روز اول مهر ماه 10 سال پیش بود. ما در زیباترین خیابان پایتخت قدم می زدیم؛ آهسته و گپ زنان. درباره کتاب فالاچی حرف می زدیم و فالاچی هنوز زنده بود.

زندگی

شبنم کهن چی

از مصاحبه با تاریخش حرف زدیم و از جنس ضعیف. کتابفروشی مهجوری بود – و هنوز هم هست- کنار پیاده‌رو ولیعصر بالاتر از دو راهی یوسف آباد؛ نور سفید لامپ‌های مهتابی‌اش برای وارد شدن اشتیاقی نمی‌گذاشت. اما ما ایستادیم و کتاب‌های حراجی را نگاه کردیم. بعد داخل رفتیم و تو برایم "کتاب تاریکی" را خریدی با یک دفترچه یادداشت که برگ‌های کاهی و کهنه‌ای داشت. بیرون آمدیم و نشستیم لب جدول پیاده‌رو تا تو برایم پشت کتاب چیزی بنویسی برای تولدم و با دفترچه به من بدهی که کنارت چمباتمه زده بودم روی جدول. کتاب وضعش روشن بود؛ می‌خواندمش اما با دفترچه باید چه می‌کردم؟ باید چیزی می‌نوشتم و نگه می‌داشتم که ماندگاری داشته باشد. دفتر یادداشتی که تو به من داده بودی قرار نبود دفتری باشد با یادداشت‌های معمولی! به تو گفتم: "نامه به کودکی که هرگز زاده نشد" رو هم خوندی؟ گفتی: خوندم. گفتم من هم همین کار را می‌کنم. بعد قرار گذاشتیم تا زمانی که کودکم زاده شود بنویسم و بعد از زاده شدنش آن را به امانت دست تو بسپارم تا بعد از مرگم آن را به کودکم بدهی.
من 10 سال است دارم برای کودکی که هنوز زاده نشده می‌نویسم. تو این روزها درگیر کودک شیرین تازه متولد شده‌ات هستی و اوریانا فالاچی هر چند که چند سالی است مرده اما چند روز دیگر تولدش است.


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :