fanavaran
آخرین اخبار
سرویس های خبری
پربیننده ترین خبرهای سرویس
یادداشت سرویس
اخبار برگزیده سرویس
گفت و گوی سرویس
گزارش سرویس
{#foreach $T.table as record}{#/for}
کد خبر : 89211
تاریخ انتشار : 22 آذر 1394 16:14

پسورد به شرط سجل

شبنم کهن چی- شک ندارم روز سوم دی ماه سال 1297 شمسی، هنگامی که آن کارمند قاجاری داشت پای اولین سجل ایرانی مهر و امضا می زد در مخیله اش نمی گنجید این سند چه کاربردهایی می تواند داشته باشد.

سجل، تذکره تابعیت، زادنامه یا شهادت نامه تولد (عناوین شناسنامه به زبان فارسی قدیمی، فارسی افغانستان، فارسی تاجیکستان) برای اثبات برادر یا همسر بودن فرد همراه مان نقش حیاتی دارد. هم نسل های من احتمالا به خاطر دارند روزگاری اگر این سند هویتی را به همراه نداشتند اما یک نفر جنس مخالف همراهشان بود ممکن بود با چه شرایطی روبه رو شوند. من بهترین حالتش را یادآوری می کنم و آن این بود که مامور دل رحمی به پست مان می خورد که از ما و جنس مخالف مان به صورت جداگانه اطلاعاتی درباره اسامی خانواده، نسبت خانوادگی، محل زندگی و اسم مادر و پدر والدین مان را می پرسید و اگر در پاسخ مان تناقضی وجود نداشت محرز می شد فرد مذکور همان برادر یا همسرمان است. در غیر این صورت باید مهمان عزیزان برقرار کننده نظم و امنیت اجتماعی می شدیم تا کسی سجل مان را می آورد و ما و فرد همراه و سجل مان به خانه می رفتیم.
اگر بگذریم از مهر کوپن ها که آن را باید مادر و پدرهای ما داستانش را تعریف کنند، پس از آن دوران که دوران نوجوانی ما بود و ما به سن رای رسیدیم، سجل مان برای رای دادن به کارمان آمد؛ با انگشت های افتخار مزین به جوهر آبی استامپ شعبه اخذ رای. بعدتر ما برای سفر به بلاد غریب از سجل مان کار کشیدیم در حالی که عکسی با مقنعه چانه دار از پانزده سالگی مان روی آن نقش بسته بود، با دماغ های پف دار نوجوانی و ابروهای پیوسته و ذوقی که پشت چشمان مان در فلش عکاس باشی پنهان شده بود. ما تا سی سالگی باید همان عکس را در سجل مان نشان می دادیم و ثابت می کردیم که «دوست عزیز! این خودم هستم» و هی نیم رخ و تمام رخ از فواصل گوناگون به سمت کارمندی که باید هویت مان را تایید می کرد می چرخیدیم و از گذر عمر و خاطره مقنعه های چانه دار و تغییر زمانه صحبت می کردیم. هر چند نسل امروز هم باید تا سی سالگی صبر کند برای تغییر عکس، اما خب عکس های رنگی امروز با روتوش پیشرفته با یک کلیک کجا و عکس های سیاه و سفید دیروز بی روتوش کجا. باز کردن حساب بانکی و ماجراهای استخدام و بیمه و طی کردن امور اداری دولتی را دیگر فاکتور می گیرم.
حالا هم باید سجل مان توی جیب مان باشد برویم کافه، تقدیم کافه چی کنیم تا رمز وای فای رایگانش را در اختیارمان بگذارد تا چک این کنیم کجاییم. یا عکس یهویی بفرستیم اینستاگرام. یا تلگرام را چک کنیم و به فلان دوست مان پیام بدهیم که کافه میای؟ (خبر  را بخوانید 
http://bit.ly/1RKdVpo). لذا یا سجل به جیب بروید یا از اینترنت اپراتور همراه تان استفاده کنید که سجل نمی خواهد. اپراتورها به ما اعتماد دارند حتی بعضی از آنها بدون سجل به ما سیم کارت می دهند. آنها حتی آنقدر آینده نگر بوده اند که روشن کردن تکلیف بی سجل بودن ما را هم به تاخیر انداخته اند تا ما همینطور بی نام و نشان از ارتباطات راه دور و نزدیک و مجازی بهره مند شوید. حالا هی دوستان بپرسند چرا تکلیف سیم کارت های بی سجل روشن نشده؟ ببینید این دیگران حتی برای دادن رمز اینترنت کافه هم از شما سجل می خواهند، اما آن دیگران آنقدر به شما اعتماد دارند که گفتند بروید بی سجل خوش باشید. آنها گذشت شان هم زیاد است، اگر با سیم کارت های بی سجل، مزاحمت هم ایجاد کنید، کاسه صبرشان لبریز نمی شود.
به غیر از خرید سیم کارت از برخی اپراتورها، احتمال می دهم در آینده نه چندان دور برای رفتن به کنسرت و تئاتر و سینما و گالری و استفاده از وسایل حمل و نقل شهری هم به سجل مان نیاز پیدا کنیم. حتی برای ورود و خروج فروشگاه های زنجیره ای با هدف خرید روغن و صابون و خمیردندان نیز شاید نیاز باشد سجل داشته باشیم. چون مهم است ما کجا هستیم و چه می کنیم. همه ما که آدم های سر به راهی نیستیم. بین ما شاید افرادی با نیت دزدی و اعمال تروریستی که امنیت همه چیز ما را به خطر بیندازند.ما باید درک کنیم سجل، چیز مهمی است، هر چند ما، سجل مان خسته است.


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :