مردی بزرگ که تمام شد
بین ناصر خسرو و باب همایون ساختمانی است قدیمی که روزگاری اولین و شیک ترین مدرسه پایتخت بود. مدرسه ای که امیر آن روزها متاثر از سفرهای فرنگ ساخته بود؛ دارالفنون یادگاری های امیرکبیر که سه سال و 45 روز صدارت کرد کم نیست و دارالفنون یکی از آنهاست. وقتی نام امیرکبیر را می شنویم یاد دارالفنون می افتیم یاد روزنامه وقایع التفاقیه که بعد از کاغذ اخبار دومین نشریه فارسی زبان ایران بود. امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد مواجب بی جهتی که از دستگاه های دولتی می گرفتند؛ قطع شود تا آن جا که دکتر پلاک اتریشی می نویسد: «پول هایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد.». میرزاتقی خان القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان های اجتماعی می دانست و در خطاب کردن افراد به استفاده از جناب بسنده می کرد. از دیگر اقدامات او ممنوع کردن حمل اسلحه سرد و گرم بود. وی فردی دین دار بود و همواره به روحانیت احترام می گذاشت، اما با خرافات و بدعت هایی که به اسم دین راه افتاده بود –مانند قمه زنی- مخالفت داشت و سعی کرد به روضه خوانی مرسوم آن روزگار هم سامانی دهد و اصلاحش کند.

امیرنظام در سیاست داخلی با تفرقهاندازان و جداییخواهان جنگید و در سیاست خارجی علاوه بر آنکه سعی در گسترش ارتباطات داشت حاضر هم نشد تا به هیچکدامشان امتیاز و باج دهد. از آنچه هم عصرهایش تعریف کردهاند برمیآید که رفتاری متین و سنگین داشت. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجستهاش آگاه. اما نامجو و شهرت خواه نبود. او به گفته و نوشته خویش اعتبار مینهاد.
امیرکبیر آنقدر عزیز ناصرالدین شاه بود که او خواهر خودش را به عقدش در آورد اما وسعت حسادت آنها که صداقت و اجتناب از فساد وی را تاب نمیآوردند، بالاخره کار خودش را کرد تا اول او را از صدارت معزول کنند و این نزدشان کافی نباشد تا او را به قتل برسانند و خیال خودشان را راحت کنند. بیستمین روز دی ماه رگش را در حمام فین کاشان زدند، سال مرگ او، ۱۲۶۸، را به حساب ابجد در یک گفتوگو بیان کردهاند: اولی میپرسد: «کو امیر نظام» و دومی جواب میدهد: «مردی بزرگ تمام شد.»